مقالهها | غول آباد؛ دانشنامهٔ مردمی یزد |
مهمان گرامی، خوش آمدید! - قلعه - | |
رسالهٔ عرفان یزدی اندر آثار و عمارات میرزا شفیع در یزد
| |||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||
۱- پیش گفتارمجموعهای شامل دو رساله و چند متن و فایدهٔ کوتاه، دست کم نخستین رسالهٔ آن از مطیع بن محمود عرفان یزدی از دورهٔ شاه سلیمان صفوی در اختیار است که نمونهای از هنرنمایی ادبی یک دبیر، با محتوای نسبتاً باارزش در وصف صفویه، شاه سلیمان و شماری از بناهای یزد است. عرفان یزدی نویسندهٔ المواهب السنیه فی المدایح العلیه (۱) در خدمت میرزا شفیع (۲) -وزیر یزد- بوده و زمانی که این متن نوشته شده، هفت سال از دورهٔ وزارت او در یزد میگذشته است. بجز مقدمهٔ ادبی آن و ستایشنامهای که از سلسلهٔ صفوی و شخص شاه سلیمان دارد، محتوای این رساله را در دو بخش میتوان دانست: نخست بخشی دربارهٔ نثر خود نویسنده البته با تواضع تمام نسبت به نثرنویسان بنام گذشته، و بخش دوم دربارهٔ کارهای عمارتی میرزا محمد شفیع و بناهایی که او در یزد ساخته است. بنابراین میتوان گفت اهمیت این متن، هم به لحاظ ادبی و هم تاریخی، هر دو، مورد توجه است. و اما در توانایی کاتب نباید تردید کرد. جزء به جزء متن بسیار زیبا است. شعرهای سروده شده توسط او نیز که با تعبیر "لمنشیه" آمده است، بسیار عالی اند. نثر کتاب، تعابیر به کار رفته، تشبیهات و تمثیلات، و دیگر فنون ادبی به کار رفته، همه، نشانگر حرفهای بودن او در نگارش این متن و قدرت دبیری او است. در پایان این نسخه، شعر و یادداشتی با تاریخ ۱۱۳۴ ه.ق (۱۱۰۰ ه.ش) آمده که نویسنده در یزد بوده است. | |||||||||||||||||||||||||||
۲- مقدمهاکنون در مقام تغییر اسلوب کلام، بلبل ناطقه را بر شاخسار قلم، میل دستگاه دیگر است، و خطیب زبان را منبر بلاغت، عزم پلهٔ دیگر. کلک بیان طرح بنای تازه میریزد، که ذکر نعوت (۳) ذات را مستتبع (۴) وصف به حال متعلقات نمود، قلمروی این سواد معظم را، به ذکر آثار عظیمه، و ابنیهٔ رفیعه، و جلایل خیرات، و مآثر (۵) توفیقاتش، توسیع داده، ذات العماد (۶)، بلکه اقلیمی بهشت بنیاد، در فضای صفحهای چند به اتمام رساند، و حکم نسخ بر کتابهٔ دیوان کسری، و رونق خورنق (۷) خواند. با آنکه سنین حکومت، و ایام وزارت این صاحب همت بلند اقبال، تا حال قریب به هفت سال است، آثار همت آسمان رفعتش، در این ملک چندان است، که اگر بنای کلام بر تفصیل آن گذارد، سرمایهٔ بلاغت این بیبضاعت، به وضع اساس آن کفایت نخواهد نمود. لهذا آنچه هندسهٔ معمار خیال احاطه و اشتمال بر اجمال آن تواند داشت، بر لوح بیان و تختهٔ اظهار، نگاشتهٔ قلم اختصار میگردد. | |||||||||||||||||||||||||||
۳- تجدید عمارت مرحوم صفی قلی بیکااولاً در مبدا حال که به دار العباد تشریف اجلال ارزانی فرمود، ظل اقبال بر مفارق (۸) عجزه (۹) و سکنهٔ این بلاد افکندند، منازل وزرای سابق، که قطع نظر از حقارت و تنگی، اکثر آن مضایق (۱۰) منهدم، یا مشرف بر انهدام بود، چنانکه مبانی (۱۱) میرزا معینی (۱۲)، از دار الامارهٔ کوفه حکایت میکرد، و مساکن میرزا خلیلی (۱۳)، از سستی قصر امل، شکایت مینمود، معمار همت و مهندس فکرتش، به سکنای آن منازل سر فرود نیاورده، به ترمیم عمارات مرحوم مبرور (۱۴) صفی قلی بیکا (۱۵) که نظیرش در این مرز و بوم، مفقود و معدوم است، رغبت فرموده. | |||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||
در اندک زمانی آن معلی (۱۶) بنا، عمارتی رفیع، و دیوانخانی (۱۷) وسیع، مشتمل بر ابنیهٔ تحتانی، و فوقانی، و حوضهای متعدد، به طرحهای مجدد به اتمام رسید، و این چند بیت، در وصف آن خانه، بر زبان خامه، جاری گشت. لمنشیه: | |||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||
۴- بازسازی گنبد مسجد جامع چقماقیهدیگر از مآثر توفیقات، و میامن (۳۳) مبراتش (۳۴)، آنکه در سال دویم از قدوم فیض لزومش، گنبد مسجد جامع چقماقیه (۳۵) که به سبب مرور دهور، و تمادی (۳۶) اعوام و شهور (۳۷)، منهدم شده بود، به سعی همت والا نهمتش (۳۸)، کسوت تجدید پوشیده، به مقتضای "سَنُعیدُها سیرَتَها الأولیٰ" (۳۹) صورت اتمام، در کمال متانت و استحکام یافت. امید که ثواب طاعات متهجدین (۴۰) که آناء اللیل و اطراف النهار (۴۱)، در آن بقعهٔ شریفه، به وظایف عبادات و اقامت صلوات اشتغال مینمایند، به روزگار فرخنده آثارش، آیل و عاید گردد. ۵- نزهتگاه متصل به باغ شاهیدیگر از آثار همتش، عمارت و باغ مجدد متصل به باغ شاهی (۴۲) است، که واقع است در اهرستان (۴۳). عمال و وزرای سابق در آن عرصهٔ دلنشین، و نزهتگاه (۴۴) بهشت آیین (۴۵)، به عمارتی چند خرابه که بود اکتفا مینمودند، هنگام جشن و تفرج، گاهی به کلفت (۴۶) خاطر و تشویش حواس در آنجا به سر میبردهاند. مهندس فکرت، و معمار همتش، قابلیت آن مکان را ضایع نگذاشته، باغی وسیع و عمارتی منیع (۴۷) طرح انداخته، طنبی (۴۸) و حوضخانه، در غایت روح و فضا ساختند، و آن آشیانهٔ دولت را، چون نشیمن مرغان اولی اجنحه (۴۹)، در جنتین "مُدهامَتان" (۵۰) فیما بین دو باغ قدیم و جدید، تمهید (۵۱) و تشیید (۵۲) فرمودند. الحق ثواب تسلی (۵۳) خاطر و تشفی (۵۴) دل، که غنی و فقیر را از تفرج و سیر آن نزهتگاه حاصل میشود، با ثواب حسنات و تصدقات و خیرات، که هر بامداد و شام، ارامل (۵۵) و ایتام و عجزه، و ضعفای انام (۵۶) بر در دولتخانه هجومآور شده، هر یک قسمتی از بخشش عامش میبرند، مقابل و معادل است. حق تعالی، ابواب خیر و فیروزی و خرمی، بر روی گشادهاش مفتوح داشته، بنای عمر گرامیاش را به اضافهٔ اضعاف (۵۷) و امثال، متین و استوار گرداناد. | |||||||||||||||||||||||||||
۶- عمارت مزرعهٔ حسینیدیگر از جملهٔ مصنوعات و متصرفات طبع عالیاش، عمارت واقعه در حسینی (۵۸) است، که در این اوقات، به ملکیت آن حمیده صفات در آمده، و آن مزرعهای است در سه فرسخی شهر، پر آب و گیاه، و کوهستانی است معتدل الهوا، از چهار جانب، محدود به قرای شهر، و مزارع معمور. از کوهی که مشرق آن مکان است آبی روشن چون صبح مسفر (۵۹)، رو به مغرب روان است، و از فواضل (۶۰) آن آب، مزارع دیگر معمور و آبادان. هر قدر سلسل (۶۱) عذب (۶۲) نفس، از مخارج چشمهساران، حروف بیست و هشت گانه فوران کند، به حرف وصف آبش وفا نخواهد کرد، و هر چند سبزهٔ خط، در چمنهای کاغذ، از رشحات اقلام (۶۳) دمیدن گیرد، به تصویر گل زمین (۶۴) از آن کفایت نخواهد داشت. آبش صاف، در نهایت برودت و عذوبت (۶۵)، و هوایش شفاف در غایت بساطت (۶۶) و رطوبت. ماهیان دریاچهٔ صافش بس که خود را در شبکهٔ (۶۷) سایهٔ موج دیدهاند، از شست صیاد رمیدن نمیدانند، و مرغابیان بحیرهٔ (۶۸) شفافش، گاهی که از خوف جوارح (۶۹) غوطهور شوند، از چشم دشمن غایب شدن نتوانند. گوییا آب روشنش شعاع باصره (۷۰) است که از عصبتین مجوفتین (۷۱) فواره بیرون میآید، یا صور علمیه (۷۲) است که از دو دیدهٔ روشن، به حوض لطیف حاسّهٔ مشترکه (۷۳) میریزد. (۷۴) | |||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||
حوضهای مرمر، به اطالهٔ لسان (۷۵) فواره، در خودستایی زبان به طعن کوثر (۷۶) دراز کرده، و دیدههای فیاض (۷۷) حیاض (۷۸)، از پلک سنگهای لبگردان، چون عیون (۷۹) اصحاب کشف و شهود، اشک شادی ریختن آغاز. درختان چترنمود، بر اطراف حوض مورود (۸۰)، از مکان محمود (۸۱) "فی سِدر مَخضود، و طَلح مَنضود، و ظِلّ مَمدود" (۸۲) حکایت میکند، و میوههای الوان (۸۳) و اطعمهٔ گوناگون، به نعیم مقیم (۸۴) "و فاکهةٍ مِمّا یَتَخَیَرون، و لَحْمِ طیرٍ مِمّا یَشتَهون" (۸۵) اشارت مینماید. | |||||||||||||||||||||||||||
خیابانش صراط المستقیم بهشت برین است، یا سواء الطریق (۸۶) شرع مبین. هر طرف گلهای محمدی، بر فراز گلبن سبز فام، از مشکات (۸۷) کثیر الانوار "جَعلَ لکم مِن الشّجَر الاخْضَر نارا" (۸۸) چهرهٔ گلناری (۸۹) برافروخته، مظهر تجلیات جمال اند؛ و هر جانب جدول آب روان، از عکس گلهای الوان، در مشاهدهٔ غیب و مثال. دیدهٔ بادامش، در تماشای گلهای رعنا محو و حیران، و دهان غنچهٔ مشک فامش، در خیال بوسهٔ ساق درختان. چهرهٔ امرد (۹۰) امرود (۹۱) بر فراز درخت، چون طلعت (۹۲) مسیح، در آغوش مریم نیکبخت روحافزا، و نخل زمردپوش سیب، به دلیلی (۹۳) آب حیوان چون خضر بر سر خیابان پا بر جا. شاهد (۹۴) شفتالو، به کام دل رندان بوس و کنار طلب، از اوج استغنا سر فرود آورده، و عذرای (۹۵) تاک از طارم (۹۶) کبریای هودج (۹۷) ناز، با هزاران شوخ چشمی (۹۸) برقع برگ یکسو فکنده، در پرده آغاز خودنمایی کرده. | |||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||
القصه حدیقهای (۹۹) است حاوی به فواکه (۱۰۰) گوناگون، و روضهای (۱۰۱) است به گلهای رنگارنگ مشحون (۱۰۲). لمنشیه: | |||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||
۷- حمام مزرعهٔ حسینیدیگر از محاسن آن مزرعه، حمامی است که در این اوقات به اتمام رسیده، بلکه فلکی است که در این دورهٔ زمان به گردش آمده. الحق با وجود کوچکی، بنایی است بزرگانه، و حمامی است مردانه، که تا حمام وسیع ما تحت فلک به سقف سرجام سپهر و آتش آب عناصر، دایر شده، صفههای خزان و بهار، از خلع و لبس (۱۰۴) اشجار، یک طرف به قطیفههای (۱۰۵) سفید شکوفه، و حلل (۱۰۶) ذات اکمام (۱۰۷) غنچه، بساط رنگارنگ چیده، از پراکندگی مرقع (۱۰۸) ورق، و جامههای سندس و استبرق (۱۰۹)، فرش زمین را از نظر محو گردانیده است، چشم نجوم فلک بوقلمون (۱۱۰)، حمامی بدین طرح و رنگینی، و بنایی بدین فرح و سنگینی ندیده. و تا خزانهٔ میاه (۱۱۱) زمستانی، از گلخن (۱۱۲) بخارات ارضی، در قدور (۱۱۳) عیون حرارت گرفته، و گرمخانهٔ تابستان، به دستکهای آب سرد اعتدال پذیرفته، گوش روزگار وصف گرمابهای بدین اعتدال، و نزهتگاهی بدین منوال نشنیده. | |||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||
هر قطعه از فرش رخامش (۱۱۴)، سطحی است مستوی (۱۱۵)، چون صفایح اسطرلاب (۱۱۶)، و هر شبکهٔ آراسته به جامش، عنکبوتی (۱۱۷) است بر ستاره و آفتاب. خلوتهای گرم از دو جانب خزانهاش، تجاویف قلب (۱۱۸) است، که بخار لطیف، چون روح حیوانی (۱۱۹)، بر تمامت اجزای بدن از آن منبعث گردیده (۱۲۰)، و گنبدهای بارد الطبع (۱۲۱) چار حوضش، بطون ثلاثهٔ دماغ (۱۲۲) است، که دریاچهٔ خیال با هزاران عکس و مثال در میان آن قرار گرفته. | |||||||||||||||||||||||||||
|