علي اكبر شير سليميان سرگرم زيارت در حرم امامزاده جعفر -ع- در يزد.
اما در ميان عوامل چندي كه در سازندگي يك انسان، موثر است، شيخ از همه آن ها بخش و بهره خوبي داشت و بهتر آن ها را به كار گرفت و قدردان آن نعمت ها بود تا اين كه مراتب و مراحل ترقي و تعالي معنوي را يكي پس از ديگري پشت سر گذاشت؛ به گونه اي كه شخصيت شاخص او در خانواده كرباسي هاي «مالمير» از چنان اعتباري برخوردار شد كه نه قبلاً مردي به بزرگي او به خود ديده بود و نه بعد از او شاهد چنين مردي خدايي گرديد.
اما آن چه بيش از هر چيز در زندگي او درخشش داشت، همت و تلاش او در راه رضاي خدا و خلق نيازمند او بود و بس. او با طلوع هر صبح، وجهه همتش اين بود كه تكليفش را بشناسد و تا حد ممكن به آن عمل كند و در اين راه، سرما و گرما و برف و باران و دوري راه برايش فرقي نمي كرد و "اين نه حرفي است كه از روي قلم رد باشد،" بلكه مستند به شواهدي گويا است كه در جاي جاي كتاب به آن ها اشاره خواهد شد.
معمولاً رسم است براي شناختن امثال شيخ، به مراحل تحصيل و معرفي مدرسان و مربيان وي پرداخته شود و اين كه طالب علمي چون او، مقدمات را از چه كسي فرا گرفت؟ «معالم» را از كه درس گرفت؟ «مكاسب» را كجا خواند و اين كه «كفايه» را خواند يا نه؟! اما راقم اين سطور بر آن است به اين نكته اشاره كند كه صرف نظر از همه اين موارد، او هر چه خواند و هر استادي ديد و هر چه روز و شب دوندگي كرد، با اخلاص و اعتقاد انجام داد و شبانه روزش بنا به اين اصل اساسي سپري شد كه دو روزش مساوي نباشد، بلكه هر روزش از روز قبل، مقبول و مرغوب تر باشد و در اين راه با استعانت از خدايش، موفق و مويد بود.
براي پيش زمينه كساني كه مي خواهند از او بيشتر و بهتر بدانند، شايد همين مختصر كافي باشد و سزاوار است خوانندگان محترم و معزز، بيش از آن كه در مقدمه معطل شوند، به بوستان متن بروند تا مستقيماً در جريان رشد و بالندگي و توفيق و تقواي او قرار گيرند كه اين پسنديده تر از تعاريف و تمجيد هاي اين حقير است.
اميد است همان گونه كه در صفحات كتاب در نهايت صراحت و به دور از تعريف و تحسين غيرواقعي و تعاريف مآبانه و خارج از گزافه گويي، سخن از صفات و كمالات وي به ميان آورده شده، آن چه از دل برآمده، لاجرم بر دل نشيند و همه كساني را كه دل در گرو راستي و درستي و خير و صلاح دارند، موثر و مفيد افتد؛ ان شاء الله.
در خاتمه سزاوار است از همه كساني كه به انحاي مختلف، معين و مددرسان اين حقير بوده اند، تشكر و قدرداني كنم؛ اما جمع اين نيك انديشان نيك نهاد، بسيار است و تنها به چند مورد اشاره مي كنم:
1- «آقاي سيد احمد اخوان دستمالچي» كه اولاً بر حسب سابقه ديريني كه با «جناب شيخ كرباسي» داشتند، از احوال و اقوال وي صحبت كردند كه در جاي جاي كتاب به آن ها اشاره شده؛ ثانياً كار طبع و نشر كتاب به همت و فتوت ايشان به سامان رسيد. 2- «جناب حجت الاسلام شيخ احمد اخوان كرباسي» كه ضمن موافقت با تدوين كتاب، در هر حال، معاضد و مدد كار اين اثر ماندگار بودند. 3- «حجت الاسلام و المسلمين سيد احمد دعايي» كه پيشنهاد و پشتيباني ايشان، سرمايه اي گران بود. 4- برادر محترم، «استاد محمد رضا وصال» كه در بازخواني و تصحيح كار، مجدانه كوشيدند و مثل هميشه در نهايت اخلاص از آن چه به نظرشان رسيد، دريغ نكردند. 5- هنرمندان ديارمان، «استاد محمود رهبران» و «استاد محمود شيرسليميان» و «سركار خانم بتول خاتم زاده» كه عهده دار كار خوشنويسي و تحرير و صفحه بندي بودند.
با سپاس فراوان به درگاه كردگار كارساز كه توفيق ذكر جميل حضرت شيخ كرباسي را عنايت و مرحمت فرمود، و ضمن آرزوي غفران براي آن متدين مخلص، از بارگاه كبريايي اش استدعا دارد، ما و نسل و نبيرگان ما را در راه بندگان خوب و خالص خودش، موفق بدارد؛ ان شاء الله.
علي اكبر شيرسليميان بهار 1390 ه.ش
|