مقالهها | غول آباد؛ دانشنامهٔ مردمی یزد |
مهمان گرامی، خوش آمدید! - قلعه - | |
زنان شهر کویر/ مهمانی زنانه در یزد
| |||||||||||||||||||||||||||
۱- آغازچند تن از دوستان نگارنده که مقیم یزد هستند، تعریف میکردند که چندی پیش به دیدار عیال یکی از مقامات عالی رتبه رفته بودند. البته این دیدار با اطلاع قبلی میزبان بوده و آنها با تمام اعضای زن جامعهٔ خود به این مهمانی رفتهاند؛ (۱) چرا که طبق آداب و رسوم ایرانی، هر چه تعداد مهمانان زیادتر باشد، محترمانهتر و آبرومندانهتر است. به محض ورود مهمانان، خانم میزبان مشتاقانه ”احوال شریف“ ایشان را پرسیده و ایشان را به خیل دوستان خود که آنها نیز به این مهمانی دعوت شده بودند، معرفی کرده است. ۲- میزبانآن زن ریز نقش در این مراسم واقعاً سر و وضع مسخرهای داشته است. او برای این مهمانی رسمی، شلیته که لباس منزل معمولی بانوان طبقات بالای اجتماع است را پوشیده بوده است. لباس او متشکل بوده از یک نیم تنهٔ بلند یا همان نظامی زنانه، یک شلوار ابریشمی تنگ و سه یا چهار لایه دامن که روی هم روی هم پا کرده بوده و هیچ کدام از دامنها تا سر زانویش نمیرسیده است. این دامنها اغلب ۵ تا ۶ یارد (۴.۵ تا ۵.۵ متر) پارچه میبرند و کسی که اینها را میپوشد، ظاهری شبیه به رقاصان باله پیدا میکند. دربارهٔ شلیته چنین گفتهاند که شاه پیشین (۲) در سفرش به فرنگ، چنان شیفتهٔ لباس زنان هنرمند در نمایشهای رقص و آوازدار لندن (۳) شد که به محض بازگشتش به وطن، به همهٔ زنان دربارش دستور داد تا از این مد دامنهای کوتاه چیندار تقلید کنند. این حکم شاه باعث شده که امروزه در جای جای این مملکت، شلیته، مدترین لباس روز باشد. (۴) | |||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||
از آنجایی که زنان ایرانی رخسارهای رنگپریدهای دارند و از طرفی شدیداً عاشق چهرههای سرخ و سفیدی همچون چهرههای انگلیسیها هستند، آن زن شرقی هم چنان سرخاب پرملاتی به گونههای خود زده بوده که ظاهر بسیار غیرمعمول و مضحکی پیدا کرده بوده است. علاوه بر آن، روی صورت او یک سبیل دو تکهٔ بزرگ و سیاه هم کشیده شده بوده؛ جوری که چند تا از مهمانان با دیدن چهرهاش خیال کرده بودند که او مرد است. به نظر میرسد که این گونه آرایش کردن سبیل برای زنان کاملاً مطابق با آخرین مد تهران باشد. | |||||||||||||||||||||||||||
۳- پذیراییمیزبان به احترام حضور مهمانان اروپایی خود، برای این مهمانی از یک جایی صندلی آورده بوده است و همه روی صندلی نشستهاند. اما پس از مدتی که از مهمانی گذشته، همهٔ ایرانیهای جلسه، آرام آرام از روی صندلیاشان پایین خزیده و روی زمین نشستهاند. آنها گفتهاند که پاهایشان به خاطر نشستن روی صندلی خیلی درد گرفته و برای همین روی زمین نشستهاند و از این اساعهٔ ادبی که شده بارها عذرخواهی کردهاند. در گوشهٔ اطاق، میز کوچکی وجود داشته که رویش پر از حفرههایی کاسه مانند بوده است. (۵) در هر کدام از آن حفرهها، آبنبات مغزی، پسته و سایر تنقلات بوده که خانم میزبان آنها را با دست و در مشتش به مهمانانش تعارف میکرده است. او برای تعارف کردن، دست چپش را زیر آرنج دست راستش میگرفته است. این گونه تعارف کردن دودستی، یکی از رسوم ملی ادب ایرانیان است. جهت پذیرایی، چای در استکانهایی که در نعلبکی بوده دور گردانده شده است. از آنجایی که آبش جوش بوده و استکانها هم دسته نداشته، گرفتن استکانها با دست و بالا بردنشان تا دهان کار راحتی نبوده است. در ایران فرقی نمیکند که مهمانی در چه ساعتی از روز باشد، در هر صورت، مهمان انتظار دارد میزبان چای بیاورد تا او بنوشد. اگر میزبانی برای مهمانش چای نیاورد، بیحرمتی فاحشی کرده است. از طرف دیگر، هر چه مهمان تعداد استکانهای بیشتری چای بنوشد، مایهٔ خرسندی و رضایت بیشتری برای میزبان او خواهد بود. خود چای، بدمزه و تلخ است. برای نوشیدن، آن را بسیار کمرنگ میریزند و حدود شش حبهٔ قند در هر استکان میاندازند. نیازی به گفتن نیست که آنها در پذیرایی با چای، شیر را از قلم انداختهاند و آن را کنار چای نمیگذارند. | |||||||||||||||||||||||||||
سرگرمیای که میزبان به مناسبت این ضیافت تدارک دیده بوده، آوردن مردی نیزن و پسر بچهای آکروبات باز بوده است. مرد نیزن در کلیاس، پنهان از دید حضار نشسته بوده است. در خانههای یزد، راه ورود به اندرونی همیشه از گوشهای از کلیاس خانه و پس از پیچی که میخورد میگذرد. دست آخر، فنجانهای قهوهٔ با طعم کاکایو به همراه یک قاب سیب زمینی پختهٔ سرد دور گردانده شده است. سیب زمینی پخته همان غذای لذیذی است که مهمانان خارجی در کشور خودشان هم، آن را بیشتر از هر غذای دیگری دوست دارند. ۴- پایاناما پس از پایان پذیراییها، طولی نکشیده که حوصلهٔ همه داشته سر میرفته و غبار کسالت رفته رفته فضای ضیافت حرمسرا را داشته مکدر میساخته است. موضوع جدید دیگری برای صحبت کردن وجود نداشته و چیز جدیدی هم برای دیدن نمانده بوده است. | |||||||||||||||||||||||||||
درست در همین هنگام، یکی از زنان انگلیسی خوشفکر طی تقاضایی پیشنهاد داده که اگر همه موافق باشند، دست جمعی به باغ بروند و از استخر، ماهی قرمز بگیرند. همه به باغ رفتنهاند. آب بازی و ماهیگیری، شور و شعف فراوانی در مهمانی به پا کرده است. این شادمانی ادامه داشته تا اینکه واقعاً یک ماهی به دام افتاده، که ناگهان میزبان رقیق القلب با دیدن این صحنه، واترکیده و زده است زیر گریه. | |||||||||||||||||||||||||||
|