قصه اسكندر بن فيلقوس و كشتن داراب و گرفتن عراق و فارس و از اصفهان به جانب يزد آمدن و بناء كثه كه اول عمارت يزد است و تمامي قصه آن |
|
خلاصه: روايت تاريخ اسكندر و داراب و حمله اسكندر به ايران و بنا كردن يزد. كلمات كليدي: داراب، اسكندر مقدوني، نبرد گوگه مله، يزد. |
|
كتاب: تاريخ يزد نويسنده: جعفر بن محمد بن حسن جعفري به كوشش: ايرج افشار ناشر: شركت انتشارات علمي و فرهنگي عكس ها از: فيلم سينمايي اسكندر توليد سال 2004 ميلادي |
|
جعفر بن محمد بن حسن جعفري جعفر بن محمد جعفري، مولف تاريخ يزد، از رجال قرن نهم هجري است كه ظاهراً در مشاغل ديواني بوده است. دوران حيات وي مقارن ايامي است كه يزد اهميت و جلالي خاص داشت و درخور بود چنين كتابي براي آنجا نوشته شود. جعفر بن محمد بجز اين اين اثر كتابي هم در تاريخ عمومي به نام تاريخ كبير نوشته است كه خوشبختانه نسخه اي از آن موجود است و بخشي از آن براي قسمتي از تاريخ ايران ماخذ و مرجع دست اول تواند بود. |
|
|
با وجود قول مشهور و رايج آغاز بناي يزد به دست اسكندر و اشتهار لقب زندان سكندر بر اين شهر، وليكن به عقيده محققان و باستان شناسان قولي است غلط، زايده افسانه پردازي هاي مورخان يوناني و شاخ و برگ دهي هاي نويسندگان غربي. يزد از كهنترين ايام پيش از تاريخ وجود داشته و به عقيده محققان، اسكندر جز زندان يا اردوگاه نظامي و محله اي يوناني نشين بر آن نيفزوده است. براي اطلاعات بيشتر به اين مقاله مراجعه كنيد. |
|
چون دولت سلاطين يزد بالايي گرفت و اردشير بابك تمام روي زمين در تصرف آورد و از اطراف عالم مال مقرري به درگاه داراب مي آوردند و پادشاه روم فيلقوس يوناني وفات كرد و اسكندر ممالك در تصرف آورد مالي كه هر سال فيلقوس به شاه داراب مي فرستاد امتناع نمود و نفرستاد، و مال روم هر سال بيضه اي چند بود كه از طلا و نقره مي ساختند و به داراب مي فرستادند.
چون خبر اسكندر به داراب رسيد ايلچي (1) ۞ جهت اسكندر به طرف روم فرستاد و مال مقرري طلب كرد. اسكندر گفت آن مرغي كه آن بيضه مي نهاد پرواز كرد و ايلچي داراب را نامراد برگردانيد. چون ايلچي نزد داراب آمد داراب ايلچي ديگر را با گوي و چوگان نزد اسكندر فرستاد. يعني تو طفلي، تو را با گوي و چوگان بازي مي بايد كرد، تو رسوم سلطنت چه داني. چون ايلچي گوي و چوگان در نزد اسكندر برد اسكندر آن را به فال {نيك} گرفت و با خاصان خود گفت كه داراب به من گوي و چوگان فرستاده، يعني گوي مملكت در خم چوگان ما خواهد آمد. چون اين خبر به داراب رسيد كيسه اي پر از كنجد كرد و به اسكندر (2) ۞ فرستاد يعني كه لشكر من بي عددست و تو با لشكر من برنيايي. اسكندر بفرمود كه كنجد ها را برچيدند. (3) ۞ گفت مرا بهادران باشد كه لشكر تو را بدين طريق برچينند.
|
اسكندر مقدوني جوان در نبردگاه گوگه مله مشغول صف آرايي در برابر داراب مي باشد. |
|
داراب در نبردگاه گوگه مله مشغول صف آرايي در برابر اسكندر مقدوني مي باشد. |
|
نبرد بزرگ داراب و اسكندر مقدوني واقع در گوگه مله كه هم اكنون در كردستان عراق مي باشد.
چون اين خبر به داراب رسيد ملك روس را امر كرد كه لشكر به طرف روم برد و روم را ويران كند و اسكندر را بند كند و نزد داراب فرستد. چون لشكر روس متوجه اسكندر شدند اسكندر لشكر خود را مقابل ملك روس برد (4) ۞ و محاربه عظيم واقع شد. لشكر روس به هزيمت رفتند و غنيمت بسيار به دست روميان افتاد؛ و چون خبر به داراب رسيد امر كرد كه لشكر زنگبار متوجه حرب اسكندر شود و روم را خراب نمايد و اسكندر را بند كند و به داراب فرستد. چون لشكر زنگبار متوجه روم شد اسكندر با لشكر خود مقابل رفت و حرب كرد و ايشان را منهزم گردانيد. (5) ۞ چون داراب بدين واقف شد با چهارصد هزار سوار به نفس خود متوجه حرب اسكندر شد. اسكندر نيز با لشكر خود به استقبال لشكر داراب آمد. هر دو لشكر قريب همدان به هم رسيدند.
|
اسكندر مقدوني به بالين داراب مي آيد و به او اداي احترام مي كند.
چهار سرهنگ داراب كه از خاصان او بودند به خفيه نامه اي به اسكندر نوشتند كه اگر اسكندر هر يك ما را يك مملكتي بخشد ما داراب را به قتل آوريم. چون روز محاربه شد اسكندر هر يكي را مملكتي پذيرفت و عهد نامه بديشان داد. روز ديگر چون هر دو لشكر مقابل شدند و حرب در پيوست آن سرهنگان قصد داراب كردند و بر وي (6) ۞ زخم زدند. داراب از اسب درافتاد و علم داراب نگون شد و لشكرش منهزم شدند. در آن حال اسكندر به بالين داراب رسيد. از اسب فرود آمد و سر داراب را در كنار نهاد و نام خود با داراب عرض كرد و عذر خواست. گفت قوم تو با تو غدر كردند. من قصد تو نكردم. اكنون وصيت كن تا من وصيت به جاي آورم. داراب گفت سه وصيت مي كنم: اول كشندگان مرا به قصاص برسان تا ديگر بندگان به خون خداوندان خود اقدام ننمايند. ديگر دخترم را به عقد خود آور كه تا چون فرزندي ازو ظاهر شود سلطنت در خانه ما (7) ۞ باقي باشد. سيم با قوم من نيكويي كن تا بعد از تو با قوم تو نيكويي كنند.
|
| ...................................دمي چند بشمرد و ناچيز شد ...................................................................... | ......................... 1 ............................................. | ...................................زمانه بـخنـديـد كـيـن نيـز شـد ...................................................................... | |
|
اسكندر چون اين حال بديد بردويد و بر خويشتن نوحه كرد كه او نيز اين زهر بايست خورد. بعد از آن اسكندر بفرمود كه داراب را به جانب فارس در دخمه اجدادش بنهادند و تمام اموال داراب را در تصرف گرفت و تمام فارس را به تصرف آورد. بعد از آن گفت وصيت داراب به جاي بايد آورد. كشندگان داراب را، هر يكي مملكتي بنوشت و (8) ۞ خلعت خاص بپوشانيد و با ايشان گفت عهد خود به جاي آوردم و وصيت داراب را هم به جاي مي بايد آورد. بفرمود تا سرهنگان را به قصاص رسانيدند. (9) ۞
|
اسكندر مقدوني مشغول به جا آوردن عهد خود و داراب در قبال سرهنگان خيانتكار ايراني. |
و مدينة اليهود كه شهر قديم بود ويران كردند و اصفهان بساخت و در اصفهان داماد شد و دختر داراب را به عقد خود درآورد و قوم داراب را هر يك مملكتي بداد؛ و عراق و فارس، در هر شهري دو سرهنگ تعيين كرد و دو دانگه و چار دانگه در عراق از آن زمان پيدا شد، (10) ۞ تا مخالفت يكديگر نكنند و مخالف پادشاه نتوانند بود {و} اين رسم در عراق و فارس باقي ماند.
|
اسكندر مقدوني در اصفهان دختر داراب را به همسري مي گيرد. |
بعد از آن اسكندر بعضي از سرهنگان داراب را كه به ايشان اعتمادي نداشت با خود همراه كرد و از عراق متوجه خراسان شد. چون به سر بيابان خراسان رسيد كه اكنون شهر يزد است به لشكر بفرمود تا قلعه بساختند و نهري جاري كردند و كسي از آنِ خود را آنجا بنشاند و آن جماعت را در آنجا ساكن گردانيد و آن مقام را كثه نام نهاد و اين اول عمارت يزد است كه آن را «زندان ذوالقرنين» مي خوانند.
و در كتب متقدمان ذكر يزد نيست و ذكر كثه در صريح البلدان و مسالك و ممالك كه طول و عرض بلاد {را} گويند هست.
و اسكندر به خراسان رفت و هرات بساخت؛ و به ماوراء النهر رفت و سمرقند بساخت؛ و به ديدار خطا رفت و در آن مقام ماچين بساخت؛ و بر لب درياي محيط اسكندريه مناري قريب چهارصد گز (11) ۞ بلندي بر لب دريا بساخت و حكماي يونان جامي تعبيه كردند بر بالاي آن كه از ده روز راه كه كشتي در آن روانه شدي در آن جام بنمودي و تا سبع مائه (12) ۞ هجري آن جام بود. زنگيان (13) ۞ آن را خراب كردند و بشكستند و اسكندريه را غارت كردند.
چون اسكندر ممالك در تصرف آورد عزيمت ظلمات كرد در طلب آب حيات. سعي اسكندر برد و آب حيات روزي خضر شد.
|
| ...................................اسكنـدر و تـنـعم ملك و دو روز عـمـر ...................................................................... | ......................... 2 ............................................. | ...................................خضر و شعار مفلسي و عمر جاودان ...................................................................... | |
|
چون اسكندر وفات كرد وي را دفن كردند؛ و در موضع دفن اختلاف كرده اند. بعضي گويند در همدان مدفون است، و بعضي گويند در اسكندريه و بعضي گويند در ترمذ.
و اين كثه اول عمارت يزد است، و بعد از اسكندر اين كثه معمور شد و جماعتي در آنجا جمع شدند و عمارت و زراعت كردند. |
|
كتاب تاريخ يزد متني كه در صحايف اين كتاب به طبع رسيده در تاريخ و جغرافياي يكي از شهر هاي قديمي ايران است. اين متن نخستين كتابي است كه درباره يزد و اخبار آن، در قرن نهم هجري، صورت تاليف پذيرفته و ماخذ كتاب هاي ديگر بوده است كه در قرون بعد راجع به اين شهر نوشته اند. يزد در دوره اي كه مولف اين كتاب مي زيست اهميتي درخور توجه داشت و چنان كه از نوشته هاي اين كتاب بر مي آيد مدرسه هاي متعدد در آن شهر بوده است و طبعاً علما و طلاب متعددي در حوزه هاي بحث و درس اين مدارس به تعليم و تعلم اشتغال داشته اند. در اين كتاب اطلاعات دست اول راجع به حوادث تاريخي و احوال و آثار رجال يزد در روزگاراني كه اين شهر رونق و شكوهي داشته است، به دست داده مي شود. اطلاعاتي كه راجع به مدرسه ها و مسجد ها و باغ ها و آب ها و ديگر آثار يزد در اين كتاب هست همه مفيد و تازه و در حد خود دقيق است. متن هايي كه در تاريخ محلي شهر هاي ايران هست از جهت اشتمال بر حوادث محلي و شرح احوال رجال در تحقيقات مورد كمال استفاده تواند بود. در چاپ تاريخ يزد سه نسخه خطي و چندين ده كتاب ديگر براي توضيحات و تعليقات آن مورد استفادهبوده است. با انتشار اين اثر اطلاعات سودمند و تازه درباره جغرافياي تاريخي يزد به دست مي آيد.
فيلم سينمايي اسكندر ژانر: اكشن، ماجراجويي، حادثه اي، درام، زندگي نامه اي زمان فيلم: 2 ساعت و 56 دقيقه تاريخ انتشار: 24 نوامبر 2004 ميلادي پخش كننده: Warner Bros. Pictures Distribution بازيگران: Colin Farrell, Anthony Hopkins, Angelina Jolie, Jared Leto, Rosario Dawson نويسندگان: Laeta Kalogridis, Oliver Stone, Christopher Kyle تهيه كنندگان: Paul Rassam, Matthias Deyle, Gianni Nunnari كارگردان: Oliver Stone |
|
|
|
ديدگاه هاي خوانندگان درباره اين مقاله: | 2 ديدگاه واپسين از 2 ديدگاه |
عالي 1/10/2008 5:11:08 PM
goooooooooooooooooooooooooooooooooooooood 6/12/2010 8:51:54 AM |
|
هنگام چاپ: 7/2/2007 3:08:52 AM | امتياز: 3.27 از 5 در 52 راي | شمار بازديد: 37537 | شمار ديدگاه: 2 |
|
|