1- چكيده
با بررسي خصوصيات اكولوژيكي حاكم بر جنگل هاي طبيعي «تاغ» و مقايسه آن ها با جنگل هاي دست كاشت در 4 منطقه و 16 رويشگاه، عواملي شامل اقليم، خاك، پوشش گياهي، آفات و امراض و عوامل بيولوژيكي موجود در خاك از جمله «قارچ هاي ميكوريزي» همزيست ارزيابي شده است.
نتايج حاصل نشان داد كه در بسياري از موارد، شرايط اكولوژيكي حاكم بر تاغزار هاي طبيعي، نامساعد تر از عرصه هاي جنگل كاري شده است؛ ولي رشد و كهنسالي درختان در تاغزار هاي طبيعي از عوامل موثر و مثبتي حكايت دارد كه در تاغزار هاي دست كاشت، كمبود آن ها مشهود است. تناسب طبيعي تراكم در نقاط مختلف بر اساس توان هاي بالقوه موجود، رويش گياهان در گستره وسيعي از بافت، شوري خاك، ناچيز بودن آلودگي درختان به آفات و امراض، تنوع پوشش گياهي همراه، فراواني و تنوع گونه هاي «قارچ هاي ميكوريزي» همزيست، از شاخص هاي مهم تاغزار هاي طبيعي در مقايسه با تاغزار هاي دست كاشت است.
واژگان كليدي: تاغزار هاي طبيعي و دست كاشت، اقليم، خاك، پوشش گياهي، آفات و امراض، قارچ هاي ميكوريزي.
2- مقدمه
3- مواد و روش ها
4- نتايج
5-1- شرايط اقليمي
5-2- خاك
5-3- قارچ هاي ميكوريز همزيست
5-4- كيفيت جنگل
5-5- پوشش گياهي
6- بحث
وجود «تاغ» با بسياري از گياهان هالوفيت و گزروفيت بيانگر اين موضوع است كه مي تواند به عنوان يك گياه مهم در تركيب پوشش گياهي طبيعي و دست كاشت مناطق خشك و شور مطرح شود.
به رغم حاكم بودن شرايط اقليمي و بستر نامناسب تر در تاغزار هاي طبيعي، همچنين آسيب درختان در اثر عواملي مانند چراي مفرط، درختان از رشد بيشتر و دير زيستي بالا تري برخوردار اند. عواملي مانند تراكم كمتر، هرس و برداشت سرشاخه ها توسط دام، رطوبت بيشتر خاك، تنوع پوشش گياهي و در نهايت تنوع و مقدار بيشتر «قارچ هاي ميكوريزي» همزيست از عواملي هستند كه در اين رابطه نقش دارند.
تراكم در تاغزار هاي طبيعي به طور متوسط 90 اصله در هكتار است كه اين تراكم ارتباط مستقيم با محل استقرار درختان دارد. در نواحي پست كه از رطوبت بيشتري برخوردار بوده و يا تپه هاي شني كه امكان ذخيره سازي رطوبت دارند، تراكم، بيشتر و در اراضي رسي كه كمبود رطوبت مشهود بوده، تراكم نيز كمتر است. در برخي نواحي مانند «صحراي طبس» («آب انبار شهيد منتظر قايم») «تاغ» بر روي اراضي بسيار شور و با بافت سنگين خاك مشاهده شد. نكته حايز اهميت در اين رابطه، مقاومت بالاي «تاغ» به شوري و بافت سنگين خاك است. عامل افزايش مقاومت گياه به اين شرايط، وجود رطوبت كافي در خاك است. «تاغ» مي تواند در اراضي با شوري زياد (تا 220.7 ميلي موس) و بافت سنگين خاك در صورت تامين رطوبت كافي به خوبي استقرار يابد.
ميانگين تراكم تاغزار هاي دست كاشت معادل 460 اصله در هكتار است كه اين تراكم بيش از حد بهينه است. «زارع زاده» و همكاران (1381) تراكم بهينه در اين مناطق را حدود 60 اصله در هكتار گزارش كرده اند. هرس و حذف شاخه ها نيز مي تواند نقش مهمي در دير زيستي تاغزار ها داشته باشد. «اماني» و «پرويزي» (1375) بر هرس تاغزار هاي دست كاشت به منظور افزايش دير زيستي آن ها تاكيد كرده اند. «باغستاني» (1375) بر تجمع مواد معدني در سرشاخه ها كه موجب پژمردگي و خشك شدن سرشاخه ها مي شود، اشاره دارد. به نظر مي رسد كه حذف سرشاخه ها و چراي تاغزار هاي طبيعي توسط دام و شتر (هر چند در اكثر نواحي موجب تخريب جنگل شده است) عوامل موثري در تحريك گياه به توليد انشعاب هاي جديد و به نحوي افزايش توان فيزيولوژيكي آن مي باشد.
از موارد ديگر، همزيستي گياه با «قارچ هاي ميكوريزي» است. «قارچ هاي ميكوريزي» قادر اند حيات فيزيولوژيكي و تغذيه درختان را به خوبي در جهت مثبت تحت تاثير قرار دهند. دامنه تغييرات شيميايي خاك در تاغزار هاي طبيعي به مراتب بيشتر از تاغزار هاي دست كاشت است. ولي در واقع به نظر مي رسد كه مسيله مهم در خصوص وفور و تنوع بيشتر گونه هاي قارچي همزيست مي تواند مربوط به استقرار طولاني تر پايه ها در تاغزار هاي طبيعي باشد. در تحقيقات انجام شده توسط «Call» و «Mekell» در (1982 م.) مشخص شده كه جوامع گياهي دست خورده يا به عبارتي بهره برداري شده نسبت به جوامع گياهي دست نخورده به مراتب داراي «ميكوريز» كمتري هستند.
تنوع پوشش گياهي در تاغزار هاي طبيعي شايد عامل ديگري در دير زيستي درختان باشد. ناچيز بودن آلودگي درختان به آفات و بيماري ها در تاغزار هاي طبيعي شايد ناشي از برداشت سرشاخه ها توسط دام و ناتواني درختان در مقابله با آفات و بيماري ها باشد. آلودگي شديد تاغزار هاي دست كاشت به آفات مختلف، عاملي در جهت تخريب بيشتر اين تاغزار ها بوده است. ضعف درختان در مقابله با آفات، عاملي در جهت توسعه روز افزون آن ها بوده است.
اين يافته ها نشان مي دهد كه بهره گيري از الگوي طبيعي و آن چه طبيعت نشان مي دهد، براي استفاده در جنگل كاري ساير اراضي بسيار مهم و راهگشا خواهد بود. مواردي كه در اين خصوص مي توان اشاره نمود عبارت اند از:
الف) در صورتي كه «تاغ» در اراضي با بافت سنگين غرس شود، براي استقرار طولاني مدت آن بايد رطوبت كافي در اختيار آن قرار گيرد. ب) شوري خاك، عامل محدود كننده براي استقرار طولاني مدت «تاغ» نيست. بلكه كاهش رطوبت خاك و تجمع مواد معدني در سرشاخه ها موجب خشك شدن سرشاخه ها و در نهايت كاهش دير زيستي پايه هاي «تاغ» در تاغزار هاي دست كاشت مي شود. ج) هرس سرشاخه ها، عامل مهمي در دير زيستي پايه هاي «تاغ» است. د) براي افزايش دير زيستي پايه هاي «تاغ» در اراضي دست كاشت، تنوع پوشش گياهي و تراكم بهينه مهم بوده و بايد به آن توجه كرد. ه) براي پايداري بيشتر گياهان، استفاده از كود هاي بيولوژيكي (و استفاده از «قارچ هاي ميكوريزي» همزيست) در جنگل كاري به ويژه در مناطق خشك توصيه مي شود.
Comparison between natural and cultivated forests of Haloxylon sp. with respect to some ecological factors
Abstract
The aim of the study was to investigate some of the ecological factors at natural and plated forests of «Haloxylon sp.» including climate, soil, accompanied vegetation cover, pest, disease and symbiotic «mycorrhizal fungus». For this reason, 4 districts and 16 sites were selected randomly at Yazd province of Iran, including both the natural and the plated forests.
Although the ecological condition of the natural forests was less favorable than the plated forests, but the high growth and longevity of the natural forests are effective and positive indicators at such district which can not be observed at the another district. Natural equilibrium between trees density and site potential and productivity, distribution of «Haloxylon trees» at various soil textures and salinity rates, few contaminated «Haloxylon trees» to pests and diseases high diversity of the accompanied vegetation and high diversity and density of the symbiotic «mycorrhizal fungi», are the characteristics of the natural forest of «Haloxylon» in comparison to the planted forests at «Yazd» province.
Keywords: Climate, Soil, Vegetation cover, Pest, Disease, mycorrhizal fungi. |