1- چكيده
هجوم «مغول» به ايران كه با گسترش ناامني، تخريب بسياري از زيرساخت هاي تمدني و خلا مذهبي فكري ناشي از سقوط خلافت همراه بود، نه تنها تصوف را به مرجع عوام در گريز از فشار هاي حاكم ارتقا بخشيد، كه مناطق دور از دسترس را نيز ملجا نخبگان فرهنگي نمود. مبتني بر چنين رويكردي، يزد به واسطه درايت «اتابكان» در حفظ آرامش و امنيت نسبي و نيز مركزيت «آل مظفر»، به يكي از كانون هاي جذب متصوفه نامبردار گرديد.
ويژگي هاي مشايخ مانند ساده زيستي، هدايت عمومي به تسليم و توكل، همگوني با شريعت و عدم مزاحمت براي دولت مردان سبب شد تصوف از هر دو منظر، قبله گاه حاكم و محكوم شود؛ در اولي با مشروعيت بخشي به ساختار قدرت و در ديگري با تسكين آلام اجتماعي.
بدين ترتيب در حالي كه ارادت حكام و بزرگان محلي به تصوف، در ساخت و توسعه مالي خانقاه نمود يافت، كرامت مشايخ نيز معرف وجاهت و حد فاصل آن ها با عوام گرديد. از اين رو، مقاله حاضر مي كوشد تا با بررسي روح حاكم بر زمانه، وجاهت اجتماعي مشايخ و حمايت بزرگان محلي و سلاطين مظفري در احداث خانقاه، به بازشناسي جايگاه تصوف در يزد طي قرن هشتم ه.ق بپردازد.
واژگان كليدي: آل مظفر، اتابكان، يزد، تصوف، خانقاه، مشايخ دادائيه.
2- مقدمه
3- گستره تصوف در عهد ايلخانان
4- گسترش تصوف خانقاهي
5- اتابكان و آل مظفر؛ اعتلاي فرهنگي سياسي يزد
6- عوامل موثر بر رشد تصوف در يزد
6-1- تعلق خاطر رشيد الدين فضل الله به يزد
6-2- حمايت خانواده ركنيه از تصوف
6-3- ساده زيستي مشايخ صوفي
6-4- احترام سلاطين مظفري به مشايخ و علما
7- ويژگي هاي تصوف در يزد به روزگار آل مظفر
7-1- تعامل مشايخ با دولت مردان
7-2- كرامت، نشانه بازشناسي مشايخ
7-3- همرنگي تصوف با مذهب رايج
7-4- گسترش ساخت خانقاه ها
8- يزد، كانوني در تجمع مشايخ
8-1- دادا محمد
8-2- محمود شاه
8-3- سلطان حاجي محمد
8-4- شيخ علي بنيمان
8-5- شرف الدين خضر
9- خانقاه ها
10- نتيجه
از «دوران سلجوقي» كه تعصب و مجادلات ديني بر فلسفه و عقلي نگري غلبه يافت، مشايخ صوفي عدم مشاركت در اختلافات مذهبي و رعايت ظواهر شريعت را تضميني بر حفظ وجاهت اجتماعي خود يافتند. از ديگر سو تاييد رسمي تصوف توسط خلافت، به همان ميزان كه مشايخ را از تعرض شريعتمداران مصون داشته و در مجموع آن ها را نزد عوام به عنوان اولياء الله صاحب كرامت مي نمود، الگويي به حكومتگران داد تا حمايت از تصوف انفعالي را پشتوانه مشروعيت خود قرار دهند.
توام با پيامد هاي هجوم «مغول» در تخريب زيرساخت هاي تمدني و گسترش ناامني، عواملي چند بر رشد تصوف افزود: تناسب شرايط زماني در گرايش به تقدير گرايي با دعوت مشايخ به گريز از واقعيت ها، تخطئه روز افزون عقلي نگري به نفع رشد خرافات و گرايش «غازان» به اسلام.
تحت چنين شرايطي، يزد كه به واسطه درايت «اتابكان» و بعد مسافت از مناطق اوليه هجوم يكي از كانون هاي حفظ ميراث تمدني ايران به شمار مي رفت، از نيمه دوم «دوران ايلخانان» جايگاه بارزي در جذب مشايخ صوفي يافت؛ چنان كه متكي بر ويژگي هاي تصوف، سلاطين مظفري و بزرگان محلي را با انتظارات و برداشتي مختلف، به حمايت از مشايخ صوفي رهنمون گردانيد.
از يك سو «خاندان ركنيه» بر پايه تلاش در احياي اقتصادي يزد و نيز روابط خويشي با «رشيد الدين فضل الله»، رفتار او در حمايت از تصوف انفعالي را الگويي براي ساخت و توسعه خانقاه ها قرار دادند؛ و از ديگر سو برگرفته از روح حاكم بر زمان، «امير مبارز الدين» و «شاه يحيي» جانب داري از مشايخ صوفي را سرپوشي بر دنائت طبع و عناد با انديشورزان يافتند.
بدين ترتيب در عصري كه حاكم و محكوم علاوه بر شريعت مشترك، به قبله گاهي واحد گرايش داشتند، نه تنها تصوف خانقاهي رو به توسعه نهاد، كه تشخص مشايخ از عوام را به گستره و تعدد كرامت آن ها وابسته نمود. |