سفرنامه تاورنيه |
|
خلاصه: ذكر خاطرات و سفرنامه كوتاه جان باتيست تاورنيه از يزد و توضيح اندكي از وضع جغرافيايي و همچنين ذكر ميوه ها و منسوجات يزدي. كلمات كليدي: سفر نامه، تاورنيه، خربزه، بازار، دارايي، زن يزدي، يزد. |
|
كتاب: يزد در سفرنامه ها گردآوري: اكبر قلمسياه زير نظر: ايرج افشار ناشر: موسسه انتشارات يزد كتاب: سفرنامه تاورنيه نويسنده: ژان باتيست تاورنيه سال انتشار: 1902 ميلادي برابر با 1281 هجري شمسي ترجمه: ابوتراب خواجه نوري تجديد نظر و تصحيح: دكتر حميد شيراني ناشر: انتشارات سنايي، تهران، چاپ سوم، سال 1363 |
|
ژان باتيست تاورنيه جان باتيست تاورنيه، سياح فرانسوي، در سال 1605 م. (984 ه.ش.) در پاريس يا بنا به قولي در كپنهاك به دنيا آمد. خانواده او اكثراً جغرافي دان، حكاك، نقشه نگار و نقشه فروش بودند و خانه شان همواره محفل گفتگوي جغرافي دانان درباره مسايل جغرافيايي و سرزمين هاي ديگر بود. همين ها بود كه شوق سفر را از كودكي در او برانگيخت؛ به طوري كه در 22 سالگي بسياري از كشور هاي اروپا چون فرانسه، انگلستان، بلژيك، هلند، لوكزامبورگ، آلمان، سوييس، لهستان، مجارستان و ايتاليا را ديده بود. در همين سفر ها و در حين خدمت به نايب السلطنه مجارستان، در ديدار با كشيشي كه مدير انجمن هاي ديني مشرق زمين در مجارستان بود، با مشرق آشنا شد و با درخواست او و علاقه خودش راهي سفر مشرق شد. پس از اين سفر، 5 بار ديگر به ايران سفر مي كند و در جمع با محاسبه سه بار سفر بازگشت وي از هند به اروپا، 9 بار به ايران مي آيد و آن را مي بيند. آخرين سفرش در 1668 م. (1047 ه.ش.) با بازگشت به پاريس پايان مي پذيرد. در اين هنگام 63 سال دارد و پس از كسب لقب «نجيب زاده» توسط لويي چهاردهم، در سن 65 سالگي شروع به نگارش و جمع بندي خاطراتش مي كند. 15 سال بعد، در سن 80 سالگي، نمي تواند سكونت را حتي با داشتن ثروت تاب بياورد و دوباره پاي در سفر مشرق مي گذارد و اين بار از مسكو مي خواهد به ايران بيايد كه متاسفانه در زمستان 1689 م. (1069 ه.ش.) به سرماي بيش از حد هوا برخورد مي كند و در راه مسكو در شهر اسمولنسك زندگي را بدرود مي گويد و نمي تواند براي بار ديگر ايران را ببيند. تاورنيه نوشته هاي خويش را در سه مجلد با عنوان «شش سفر ژان باتيست تاورنيه به تركيه، ايران و هند» منتشر مي كند. همه اين سفرنامه ها پر از اطلاعات گرانبهايي است كه در ديگر كتاب ها نمي توان همانندشان را يافت. علاقه او به همه امور روزمره اي كه اطراف خود ديده، باعث ثبت جزيياتي چون پوشاك زن و مرد، وصف دقيق شهر ها و ساختمان ها، انواع شغل ها و صاحبان آنها، آداب و سنن اقوام و اديان مختلف، محصولات مختلف ايران و ... آن زمانه شده است. با اين همه، تاورنيه فاقد تخيل شاعرانه و هنري است و در نگارشش برخي آراي مردم را بدون اظهار نظر شخصي بيان كرده است و گاهي نيز كم توجهي هايي نيز كرده است؛ اما آنچه سفرنامه هاي او را بي نظير كرده است وصف كشور ايران و نوع حكومت آن زمان است. وي در بيان آنچه ديده، دقت داشته؛ مسايل مرتبط با جغرافيا را خوب توضيح داده و اطلاعاتي از اشخاص سرشناس به دست مي دهد. سفرهاي تاورنيه ميان سال هاي 1632 م. (1011 ه.ش.) الي 1668 م. (1047 ه.ش.) صورت گرفت. سفر اول او در زمان سلطنت شاه صفي نوه شاه عباس بزرگ و سفر هاي ديگرش در زمان شاه عباس دوم و شاه سليمان بود. تاورنيه هنگام اقامت در اصفهان مدام در دربار شاه رفت و آمد داشت و شاه عباس دوم به او محبت مي كرد و او را «آقا طاورنيه» مي ناميد و وي را خلعت مي داد. سفر اول تاورنيه به ايران در سال 1632 م. (1011 ه.ش.) به پيشنهد كشيش پر ژوزف آغاز شد و در اسلامبول از بقيه جدا شد و به ايران آمد. سفر دوم او در سال 1638 م. (1017 ه.ش.) آغاز شد و از ايالت جنوبي عثماني، يعني ازمير به مرز ايران، سپس به تبريز و در آخر به اصفهان رسيد. سفر سوم او از طريق بين النهرين و آشور و در آخر به اصهان در سال 1643 م. (1022 ه.ش.) صورت گرفت. در سفر چهارم در سال 1651 م. (1030 ه.ش.) از بندر مارسي به اسكندرون و حلب و موصل و نينوا رفت و سرانجام به اصفهان رسيد. سفر پنجم در 1657 م. (1037 ه.ش.) آغاز شد و از طريق مارسي و سپس ليورنو در ايتاليا به ازمير، تبريز و سرانجام اصفهان انجاميد. سفر ششم در 1663 م. (1042 ه.ش.) از پاريس آغاز و از طريق ازمير و ايروان و تبريز به اصفهان ختم شد. سفر آخر وي به ايران نيز همانطور كه گفته شد ناتمام باقي ماند. وي در سفر ها تا مقداري اهل تجارت، خريد و فروش عتيقه جات و جواهرات نيز بود و از پيشگامان تجارت با شرق و هندوستان بود. در مجموع نظر تاورنيه درباره ايرانيان بسيار مثبت است و معتقد است كه ايرانيان بين همه ملل آسيا باهوش ترين هستند و از فرنگي ها نيز در عقل و كفايت هيچ عقب نمي مانند. در مورد امنيت در ايران مي گويد بر خلاف عثماني كه در همه جا كاروان ها در معرض تجاوز حاكمان و دزدان قرار دارند، در ايران مي توان بدون ترس، سراسر كشور را پيمود و اگر مال كسي را بدزدند، حاكم موظف است كه معادل آن مال را به او پس بدهد. به نظر تاورنيه مهمان نوازي ايرانيان درخور ستايش است؛ آنان دوستدار نظم و انصاف اند و ذوق بسيار براي آموختن دارند. او معتقد است كه: "ايران در آسيا به منزله فرانسه در اروپاست." |
|
از كرمان به يزد، تقريباً همان قدر است كه از يزد به اصفهان مسافت دارد. يزد در 53 درجه و 10 دقيقه طول و 32 درجه و 45 دقيقه عرض واقع شده است. (1) ۞ يك قريه يا يك شهر بزرگي است، ميان شن زاري كه دو رشته كوه اطرافش را احاطه كرده است.
|
عكس ماهواره اي از ناحيه يزد؛ شهر يزد در ميان عكس و در ميان شنزار ها مشخص است كه توسط دو رشته كوه شيركوه و خرانق در غرب و شرق محصور شده است. |
وقت بيرون آمدن از يزد بايد راهنمايي برداشت، زيرا كه به اندك وزش باد، شن ها از اين طرف به آن طرف رفته، تمام خط راه را مستور مي كند و تغيير شكل به وضع و شكل زمين و صحرا مي دهد و خطر گم كردن راه و پرت شدن در سوراخ هايي كه از آب انبار هاي خراب يا آثار و ابنيه مخروبه ايجاد شده است براي مسافر در پيش است.
|
سمت راست: پرتره ژان باتيست تاورنيه، سياح فرانسوي، متولد سال 984 ه.ش. كه بين سال هاي 1011 ه.ش. الي 1047 ه.ش. نه بار به ايران آمد و در 1069 ه.ش. در راه ايران درگذشت. سمت چپ: عكس تاورنيه با خلعتي فاخر كه شاه عباس دوم بر او پوشاند و همين لباس و عكس، تبليغي براي صنعت پارچه بافي ايران در اروپا شد. |
|
دستگاه بافت دارايي يا ايكات در يزد؛ دارايي يكي از پارچه هاي نفيس و سنتي يزد مي باشد با قدمت حداقل 7 قرن و اينگونه بافته مي شود كه قبل از بافت، ابتدا نخ هاي تار يا تار و پود رنگ مي شود و سپس بافته مي شوند كه پس از بافت، چنين نقش هاي زيبايي ايجاد مي شود. عكس: همايون امير يگانه؛ كتاب: يزد نگين كوير
ميانه شنزار و شهر، مقدار قليلي خاك خوب هست كه ميوه هاي اعلي به عمل مي آورد؛ خصوصاً خربزه از اقسام مختلفه، بعضي مغزش سبز و بعضي زرد است و يك قسم ديگر ديده مي شود كه مغزش مثل سيب سخت است. انگور هاي خوب، به حد افراط و فراواني دارد اما اهالي شراب كم مي اندازند و به جهت اينكه حاكم اجازه نمي دهد، مقداري از انگور ها را خشك و كشمش مي كنند و مقداري را هم شيره مي پزند. انجير هاي خوب زياد دارد كه خيلي درشت مي شود و طعم بسيار خوبي هم دارد. گلاب زياد مي گيرند و يك قسم آب ديگر هم درست مي كنند كه براي رنگ آميزي استعمال مي نمايند. گاهي دست ها و گاهي ناخن را بدان قرمز مي كنند و اين آب را از يك قسم ريشه مي گيرند كه حنا مي نامند.
در اين شهر سه كاروانسرا و چندين بازار هست. بازار ها مسقف هستند؛ مثل يك كوچه سرپوشيده و مثل همه شهر هاي ديگر ايران ميدان ها دارد. اين بازار ها پر از دكاكين تجار و صنعتگران هستند و امتعه اي كه در دكاكين ديده مي شود تقريباً همه جا يكسان است.
چندين قسم پارچه در يزد بافته مي شود؛ قسمتي، از طلا و نقره ممزوج به يكديگر كه زربفت مي نامند. قسم ديگر، از ابريشم خالص كه دارايي مي گويند؛ شبيه است به تافته هاي ساده و حرير هاي ما؛ قسم ديگر، نصف ابريشم و نصف پنبه و قسم ديگر از پنبه خالص. يك قسم شال از پشم هم مي بافند كه از ابريشم لطيف تر است.
چنانچه در فصل پيش ذكر آن شد، اگرچه من در يزد كاري نداشتم اما سه روز در آنجا توقف كردم به جهت اينكه چند نفر از ارامنه، آشنايان مرا در آنجا ديدند و نخواستند بگذارند بروم تا مهمانم ننمايند. من هم چون مكرر از اغلب جا ها تعريف و توصيف صباحت (2) ۞ و جمال و زيبايي زن هاي يزد را شنيده بودم، خيلي ميل داشتم صحت آنها را به چشم، معاينه نمايم و ديدم حقيقتاً از روي عدل و انصاف بود كه آنها را به زن هاي تمام ايران ترجيح و از همه جميله تر تشخيص داده اند. خلاصه هيچ مهماني اي در يزد نمي شود مگر اينكه از آنها حاضر باشند و حقيقتاً زيبا و دلپذيرند. براي مدح جمال آنها همين كافي است كه در ايران ضرب المثل شده و مي گويند: "براي سعادت زندگاني، زن يزدي، نان ايزدخواست (3) ۞ و شراب شيرازي."
|
| ...................................نان گندم ز خـاك ايـزد خواست ...................................................................... | ......................... 1 ............................................. | ...................................زن يـــزدي، شـــراب شـيـرازي ...................................................................... | |
|
|
|
كتاب يزد در سفرنامه ها در اين كتاب مجموعه اي از نوشته هاي سياحان در باره يزد گرد آوري شده است. زير عنوان هر سفرنامه، مطالبي نقل و صحات آن نيز ذكر شده است و مشخصات هر كتاب در پايان و در بخش كتاب نامه آمده است. گردآورنده كوشيده است بند هايي چند از هر سفرنامه از عصر ماركوپولو در دوره مغول تا روزگار معاصر را كه به يزد اختصاص داشته است، براي نشان دادن تغييرات و تحولات اجتماعي گردآورد تا خواننده خود بتواند به حد مقدور به داوري بپردازد و از ميانه ديده ها و شنيده هاي گروه هاي گوناگون كه در هفت قرن مختلف زيسته اند، يزد را بشناسد و پانورامايي تاريخي از آن شهر باستاني و ديدني در ذهن خويش مجسم كند. |
|
|
|
ديدگاه هاي خوانندگان درباره اين مقاله: | 0 ديدگاه واپسين از 0 ديدگاه |
تاكنون ديدگاهي دريافت نشده است. |
|
هنگام چاپ: 5/13/2008 1:51:53 AM | امتياز: 3.61 از 5 در 23 راي | شمار بازديد: 38398 | شمار ديدگاه: 0 |
|
|