مسجد جامع فهرج |
|
خلاصه: توضيح مسجد جامع فهرج از لحاظ معماري و قدمت و برشمردن ويژگي هاي آن و بررسي تاريخي و جغرافيايي فهرج از توابع مهريز در يزد. کلمات کليدي: مسجد جامع فهرج، مسجد کهن فهرج، معماري قرن اول هجري، معماري ساساني، سپاه اسلام، کثه، فهرج، يزد. |
|
کتاب: يزدنامه نگارش و گردآوري: ايرج افشار ناشر: انتشارات فرهنگ ايران زمين گنجينه ارمغان: محمد طاهري سال: 1371 جلد: 1 نويسنده اين مقاله: محمدکريم پيرنيا مجله: باستانشناسي و هنر ايران شماره: 5، تابستان 1349 ه.ش. (2529 ش.ش.) |
|
محمد کريم پيرنيا استاد محمد کريم پير نيا در سال 1301، از مادري يزدي و پدري ناييني در يزد به دنيا آمد. پدرش ميرزا صادق خان ناييني، پزشک حاذق و شيمي دان نامي و هنرمند بود و مادرش، حشمت الملوک رحيمي از خانواده خوانين يزد بود. خانه ايشان در محله يوزداران يا جنگل در کنار باروي شهر قرار داشت. دوران ابتدايي را در مدرسه «مبارکه اسلام» در محله يوزداران و سپس در «مدرسه نمره 2» در محله لب خندق به پايان رسانيد. دوران دبيرستان را در مدرسه ايرانشهر که ابتدا در خانه کوراغلي در پشت مسجد اميرچخماق بود گذرانيد. پدر وي به هنر هاي زيادي چون معماري، نقاشي، تصحيف و خطاطي وارد بود. نگاه به پدر و زندگي در قديمترين محلات يزد و عبور هر روزه از کنار آثار باستاني و معماري يزد چون مسجد جامع، در وي شوق معماري را مي افزود؛ به نحوي که در همان سنين مدرسه، از خاک و آب براي خود، خانه هايي کوچک مي ساخت. پس از دوران دبيرستان، براي ادامه تحصيل به تهران رفت و ابتدا در رشته ادبيات تحصيل کرد و با وجود موفقيت هايي که در اين رشته داشت، در نخستين کنکور دانشکده هنر هاي زيبا شرکت کرده و قبول شد و به تحصيل معماري پرداخت. با وجود موفقيت و کسب بهترين نمرات و مدال ها در اين رشته، چون ديد بهايي به معماري اصيل ايراني گذاشته نمي شود و به کار هاي ايراني با ديد تمسخر مي نگرند، خود به دنبال اصالت معماري ايراني رفت و با پيرمردان معمار و استادکاران قديم همدم و هم کلام شد و بسيار از آنها آموخت. در سال هاي آخر تحصيل، به علت تهمت نابجاي نوشتن مقاله ضد فلان استاد که به وي زدند از دانشگاه بيرون رفت و به بررسي ها و تحقيقات فردي خويش متکي شد و تلاش کرد با بررسي بنا ها و گفتگو با معماران و استادکاران قديمي، اصول معماري ايراني را مورد شناسايي قرار دهد که به تدريج حاصل برخي از آنها را طي مقالاتي در اختيار عموم قرار دارد. وي پس از دانشگاه در وزارت فرهنگ قديم يا آموزش و پرورش شاغل شد و با کار در دفتر فني، به ساخت مدارس ارزان قيمت اما محکم و زيبا پرداخت و طي 13 سال يعني بين سال هاي 1332 تا 1345، با کمترين هزينه و بهترين اصول و مصالح و پايبندي به اصول معماري ايراني، 333 باب مدرسه را طرح ريخت و ساخت و تعجب همگان را برانگيخت به طوري که وزير او و کار هايش را معجزه خواند و بعد ها اين طرح از طرف يونسکو به عنوان نمونه مدارس ارزان قيمت معرفي شد و در دنيا از آن طرح نيز مدارسي ساخته شد. از سال 1344 تا مدتي پيش از انقلاب به عنوان معاون فني سازمان حفاظت آثار باستاني در زمينه ترميم، تعمير و احياي بنا ها و آثار باستاني فعاليت کرد. محور فعاليت هاي وي طراحي و ساختمان سازي و ديگر، تحقيق جدي در زمينه معماري سنتي و شيوه هاي مرمت و نگهداري بنا هاي تاريخي و باستاني بود و اقدامات عملي او مهمترين و ارزشمند ترين بخش کار هاي اوست که حاصل آن انتشار ده ها مقاله و کتاب است. وي از همان سال، در کنار مسيوليت ها ديگرش، به تدريس معماري سنتي ايران با تحليل هاي علمي در دانشکده هنر هاي زيباي دانشگاه تهران و دانشکده هاي معماري دانشگاه هاي تهران، ملي، فارابي و علم و صنعت و پرديس اصفهان و غيره پرداخت که حاصل آن تربيت گروه زيادي از مهندسان و معماران آشنا با معماري سنتي و اصيل ايران است. وي در زمينه هاي متعدد معماري ايران چون مصالح، سازه، شيوه هاي ساخت و ساز بنا، برپايي شهر ها و روستا ها متخصص و صاحب نظر بود و پايه گذار مرمت و احياي آثار تاريخي کشور به شمار مي رود. در دهه هاي 50 و 60، حاصل تلاش ها و بررسي هاي بسيار ارزشمند استاد پيرنيا توانست ديدگاهي ارزنده را نسبت به معماري ايراني پديد آورد و معماري ايراني و اصول و اصالت آن زنده گردد و جايگاه ارزشمندش را بيابد. وي علاوه بر اطلاعات فراوان و بسيار سودمند و ارزشمندي که در همه زمينه هاي معماري ايراني داشت به طور ويژه بر سه مورد کار مي کرد و به آن سه توجهي ويژه داشت. اول، گردآوري واژه هاي کهن معماري بود. دوم، سبک شناسي معماري ايراني است؛ بدين صورت که استاد، 6 سبک در معماري ايران از دوران باستان تا دوران قاجار قايل بود که عبارت بودند از سبک هاي پارسي، پارتي، خراساني، رازي، آذري و اصفهاني. موضوع سوم نيز اشاره به اصول معماري ايراني بود که وي غالباً درون گرايي، خود بسندگي، نيايش، مردمواري و پرهيز از بيهودگي را به عنوان اصول معماري ايراني مطرح مي کرد. او علاوه بر معماري، در ادبيات، نقاشي، خوشنويسي و موسيقي نيز دستي داشت و همچنين علاوه بر فارسي، به زبان هاي عربي، عبري، پهلوي و خط ميخي نيز احاطه داشت و نظريه معروفش در باره «چهار اصل مشترک هنر هاي ايراني اسلامي» نيز از همين آشنايي با دنياي متنوع فرهنگ و هنر سرچشمه مي گيرد. علاوه بر همه اطلاعات و دانش و نظرات، اخلاقي خوش، رويي باز، رفتاري باوقار، متواضعانه و انساني داشت. او در مورد نحوه پايبندي به اصالت معماري ايران و وضع کنوني، در ذکر زندگي نامه اش در مبحث طرح ريزي و ساخت مدارس ارزان قيمت چنين گفته است: "من معتقد بودم که نبايد ادا در آورد و خيلي جا ها گفته ام که براي معماري ايراني و يا اسلامي، اداي معماري زمان صفوي را درآوردن غلط است. هميشه معماران ما از پيشرفته ترين فن زمان، بدون تعصب از اينکه از کجا آمده است بهره مي برده اند. به همين دليل است که معماري شيوه رازي از زمان سلجوقي و شيوه اصفهاني در زمان صفوي متفاوت هستند. تا وقتي که زمان خودباختگي شروع شد و پيوندمان با هنر خودمان گسسته شد. در هر حال بايد منطق معماري گذشته را نگاه داريم. ..." وي سرانجام پس از عمري تلاش و کوشش و ثمردهي در عرصه معماري و قرار گرفتن جزو برترين هنرمندان قرن معاصر، دريافت لوح افتخار از سوي سازمان ميراث فرهنگي، عضويت افتخاري در فرهنگستان علوم و کسب دکتراي افتخاري از دانشگاه تهران، در 9 شهريور سال 1376 روحش به پرواز در آمد و آرامگاهش در خانه قديمي رسوليان و دانشکده معماري يزد، روزانه محل گذر، تامل و ميعاد گاه ده ها استاد و دانشجو و عاشقان معماري ايراني است. پاره اي از کتب به يادگار مانده از وي عبارتند از: «راه و رباط»، «شيوه هاي معماري ايران»، «گنبد در معماري ايران»، «آشنايي با معماري اسلامي ايران»، کتاب هنر دبيرستان بخش معماري و «هندسه در معماري». پاره اي از مقالات، سخنراني ها و مصاحبه هاي ارزشمند و به يادگار مانده از وي عبارتند از: «سبک شناسي معماري ايران»، «بيماري بلوار»، «بازار ايران»، «درگاه و کتيبه آستان حضرت عبد العظيم»، «مسجد جامع فهرج»، «تويزه، قوس، دور»، «طاق و گنبد»، «مروري بر کتاب نظري اجمالي بر شهرنشيني و شهرسازي در ايران»، «خيز و اندام گنبد هاي ايران»، «بادگير و خيشخان»، «پاسداري از يادگار هاي ايران باستان»، «ارمغان ايران به جهان معماري، گنبد»، «ارمغان ايران به جهان معماري، جناغ و کليل»، «ارمغان ايران به جهان معماري، پادياب»، «خانه هاي خدا در ايران زمين»، «سبک آذري»، «مردم واري در معماري ايران»، «خواب آلودگان به شيوه هاي معماري ايران، نام بيگانه مي نهند»، «معماري مساجد ايران، راهي به سوي ملکوت»، «شرايط اقليمي کوير و مسايل مربوط به بنا هاي خشتي»، «مساجد»، «معماري ايران»، «استاد محمدکريم پيرنيا و اصول معماري سنتي ايران»، «در و پنجره در معماري ايران» و «پاي صحبت استاد پير نيا». |
|
|
1- مقدمه ۩
|
![مسجد جامع فهرج مسجد جامع فهرج](media2/image/fahraj_friday_mosque_1.jpg) مسجد جامع يا کهن فهرج، مربوط به قرن اول هجري و با معماري ساساني در فهرج از توابع مهريز در يزد.
در بهار گذشته، وزارت فرهنگ و هنر به نگارنده ماموريت داد تا آثار باستاني منطقه يزد را بررسي کند. در راه بازگشت از بافق، مناره گلين فهرج در ميان دشت خشک و پهناور کوير، نظر مرا به خود جلب کرد. راه خود را گرداندم و براي بازديد آن، وارد آبادي شدم.
در پاي مناره، گروهي از مردم فهرج گرد آمده بودند؛ و چون دانستند که با آثار باستاني سر و کار دارم، براي ساختن مسجدي تازه به جاي مسجد جامع که به نظر ايشان کهنه و فرسوده شده بود، از من ياري و نظر خواستند و مرا به درون مسجد بردند.
در نخستين برخورد، اثري دست نخورده و اصيل از معماري باشکوه ساساني که با خشت هاي بزرگ يک ارش (1) ۞ در يک ارش ساخته شده بود و نمايي از سيمگل داشت، پيش چشمم جلوه گر شد. گچبري هاي درهم و شکنجي آن که گهگاه از زير اندود هاي کاهگل، خونمايي مي کرد، مرا به گمان انداخت که مگر معبد يا کوشکي از روزگار ساسانيان است که بعد ها با تغييراتي تبديل به مسجد شده است؛ به خصوص که محراب اصلي آن الحاقي و تازه ساز مي نمود. و با همين پندار دست به کار بررسي و عکسبرداري از آن شدم و به مردمي که مي خواستند به جاي اين اثر نفيس، بنايي تازه بسازند، اهميت فوق العاده آن را توضيح دادم تا از اين کار منصرف شوند.
2- بررسي از ديدگاه معماري ۩
پس از بررسي بيشتر، با توجه به طرح مجموعه و وضع و موقعيت حياط و شبستان و صفه ها، مسلم شد که اين بنا، اثري اسلامي است و از روز نخست، براي مسجد ساخته شده و مانند مسجد صدر اسلام، چنانچه از کتب اخبار بر مي آيد، داراي طرحي ساده و بي پيرايه مي باشد و شايد نخستين مسجدي باشد که تاکنون در خاک ايران شناخته شده است.
|
![آذين پيشان مسجد کهن فهرج آذين پيشان مسجد کهن فهرج](media2/image/fahraj_friday_mosque_tisfun_house.jpg) آذين پيشان شبستان مسجد جامع فهرج که بيننده را به ياد کاخ تيسفون مي اندازد.
با توجه به عکس روبرو و خصوصاً تزيينات گچبري شکنجي و پيچک هاي آن، که بيننده را بي اختيار و ناخودآگاه به ياد کاخ تيسفون مي اندازد، به نگارنده حق خواهند داد که در نخستين ديدار، اين اثر را بنايي ساساني بداند؛ به خصوص که مناره آن که شايد در قرون چهارم و پنجم به آن الحاق شده، با خشت هاي کوچکتر ساخته شده و آغاز راه پله و در وروديش به آن مي ماند که هنوز هم خوب به مسجد نچسبيده و جاي خود را باز نکرده است.
طرح اصلي مسجد، بسيار ساده است؛ حتي نسبت به تاريخانه دامغان. شبستاني با ده دهانه دارد که دهانه مياني، بزرگتر از دو دهانه چپ و راست است و باز، دهانه هاي آخرين که دنباله ايوان هاي شرقي و غربي است، دهانه اي بزرگتر دارد. قوس ها، همه ناري (بيضي) است و طاق ها نيز ناوي و آهنگ (کوره پوش) است و بر خلاف تاريخانه دامغان و شبستان زيرزميني جامع سمنان، کوشش نشده است تا با پوشش، چهاربخش کوتاهتر شود و مانند بنا هاي پيش از اسلام، بلندي و افراز شکوهمندي دارد. حياط و صحن کوچک مسجد، از جنوب، به سه دهانه شبستان و از شرق و غرب، هر يک به دو دهانه ايوان محدود مي شود و بر جانب شمال آن، چهار صفه است که با درگاه هايي که فعلاً مسدود شده، به هم راه داشته است.
پوشش صفه ها، شکل بسيار ساده و ابتدايي نيم گنبد است؛ که بعد ها در سردر اصلي اغلب آثار اسلامي ايران، با شکوه و زيبايي هرچه تمامتر ديده مي شود. ولي در اينجا روي دو ترنبه بسيار ساده، گريواري با چفت زده اند و بلافاصله نيم گنبد ساده روي آن ساخته شده؛ درست مانند اينکه يکي از گنبد هاي ساساني را نصف کرده باشند. در اين صفه ها، جاي دو درگاه اصلي که فعلاً با تيغه بسته شده، هنوز به جاي است و بي گمان مي توان پذيرفت که ورودي اصلي مسجد در اينجا بوده است. درگاه، مانند درگاه هاي ساساني، همه داراي چانه است؛ يعني پاکار طاق و چپيله سر درگاه، کمي از جرز هاي دو سو پس نشسته است و اين وضع، عموميت دارد.
|
![شبستان مسجد جامع فهرج شبستان مسجد جامع فهرج](media2/image/fahraj_friday_mosque_shabestan_sasanide_sasanian_nari_arch_pillar.jpg) عکس راست: نمايي از شبستان مسجد جامع يا کهن فهرج با قوس هاي ناري ساساني. عکس چپ: زغره و ستونک هاي شبستان مسجد جامع فهرج. |
در روي نماي حياط، چند طاقچه و کاو، با طاقي شکنجي (دالبري) ديده مي شود که بعداً در مسجد «علاقوندي» (2) ۞ در فهرج و همچنين در مسجد کهن مهر آباد ابرقو که خود يکي از کهن ترين مساجد ايران است، با طرحي پروانه اي در ترنبه ها به کار رفته است و به وضوح، اصل و مبدا قوس هاي شکنجي مغرب و آندلس را نشان مي دهد. جاي محراب اصلي شبستان، نخست، فرورفتگي راست گوشه اي بوده است که بعد ها محراب کاهگلي در درون آن کنده اند که دخل و تصرفي بسيار زشت است و باز هم بر روي ديوار هاي شبستان و ايوان، از اين گونه کاو ها ديده مي شود که مواجه با قبله نيست.
|
![پلان مسجد جامع فهرج پلان مسجد جامع فهرج](media2/image/fahraj_friday_mosque_plan_2.gif) پلان مسجد جامع يا کهن فهرج از توابع مهريز در يزد. دو برش آ-آ و ب-ب از اين طرح در شکل هاي بعدي مي آيد.
يکي از مشخصات جالب اين مسجد، نقش در هاي ساساني است که با گچ، بر روي ديوار شرقي ساخته اند و به نظر مي آيد چون نصب در هاي مجلل و آراسته در بنا هاي صدر اسلام معمول نبوده، معمار باذوق مسجد خواسته است سندي از در هاي زيباي کهن به دست آيندگان بدهد.
ورودي اصلي مسجد، فعلاً در کنار مناره است و چندان کهن نيست و گمان مي رود همزمان با الحاق منار، احداث شده باشد و مستقيماً به شبستان باز مي شود؛ ولي علاوه بر منار و سردر، دو اطاق در قسمت غربي مسجد وجود دارد که معماري آن قديمي است و با توجه به مصالح آن به نظر مي آيد که همزمان با ساختمان مسجد، ساخته شده است. در تاريخانه دامغان هم، نظير اين شبستان زمستاني هست که فعلاً بدون پوشش مي باشد و جاي تهرنگ آن نمايان است.
پوشش اين دو اطاق طاق ناوي آهنگ (کوره پوش و لوله اي) است و ويرانه اطاق ديگري، در کنار ديوار شمالي يا همان ورودي قديم مسجد نيز موجود است که پيش از کاوش دقيق، نمي توان درباره آن اظهار نظر کرد.
معماري مسجد، بجز طرح اصلي که چيز تازه اي است، کاملاً ساساني است و حتي زغره ها و ستونک هاي چهار گوشه جرز ها و سرستون ها و درگاه ها و آرايش ها، همه، به سبک معماري پيش از اسلام ايران است و با معماري تاريخانه دامغان و شبستان زيرزميني جامع سمنان تفاوت بسيار دارد.
در دو بناي دامغان و سمنان، سعي شده است تا طاق ها، کوتاهتر بشوند و به همين مناسبت شايد براي نخستين بار، از طاق هاي چهار بخش کم خيز استفاده شده، در صورتيکه طاق مسجد فهرج ارتفاع چشمگيري دارد و هيچگونه تلاشي را که مي بايست قاعدتاً براي سبک کردن و مردموار کردن بنا به کار رود، ديده نمي شود و همچنان، چون بنا هاي پيش از اسلام ايران، شکوهي غرور آميز دارد؛ ولي طرح آن ساده تر از تاريخانه است. شبستان تابستاني تاريخانه، داراي هفت دهانه در سه دهانه است؛ در صورتيکه مسجد جامع فهرج فقط پنج دهانه در دو دهانه دارد. به همچنين، در حياط تاريخانه، تعداد دهانه ايوان هاي شرقي غربي از آن جامع فهرج که دو دهانه در هر طرف دارد، بيشتر است و طبعاً شکوه بيشتري دارد. قوس هاي تاريخانه و شبستان کهن جامع سمنان، به جناغي نزديک شده؛ ولي قوس هاي جامع فهرج، هنوز ناري کامل است و بالاتر از همه، پوشش و آرايش پيشاني طاق ها، کوچکترين تفاوتي با بنا هاي ساساني ندارد.
|
![برش مسجد جامع فهرج برش مسجد جامع فهرج](media2/image/fahraj_friday_mosque_section_1.gif) برش آ-آ از طرح مسجد جامع يا کهن فهرج. |
مسجد جامع فهرج، کلاً از خشت خام با ابعاد بزرگ ساخته شده است و نماي سيمگل (گل رس، ريگ روان و خاکه کاه) و گلريگ و چفت هاي گچي است. براي آرايش نما، از طاقچه هاي کوچک با پوشش شکنجي و نقش هاي شکنجي و دالبري استفاده شده و در جايي، نقشي از کنگره هاي تخت جمشيد نيز ديده مي شود که وجود آن در معماري آن زمان، آن هم در مسجد، شگفت آور است. مي گويند در زير اين مسجد، کته گم ها و نهانگاه هاي هست که مردم در روز هاي آشفتگي، دارايي خود را در آن پنهان مي کردند؛ ولي پيش از آنکه کاوش علمي بشود، نمي توان به صحت آن مطمين بود.
|
![برش مسجد کهن فهرج برش مسجد کهن فهرج](media2/image/fahraj_friday_mosque_section_2.gif) برش ب-ب از طرح مسجد جامع يا کهن فهرج. |
درباره معماري مسجد، تا آنجا که بررسي شده بود، معروض افتاد و شايد کساني که با معماري ايران آشنايي دارند، حد قدمت اين اثر را با همين نشانه ها دريابند؛ ولي بد نيست از نظر تاريخي هم بررسي شود و فهرستي از آنچه در کتب جغرافياي تاريخي درباره فهرج و قدمت آن آمده است داده شود.
|
![مسجد جامع فهرج مسجد جامع فهرج](media2/image/fahraj_friday_mosque_6.jpg) نماي دروني مسجد فهرج و منار آن؛ به گمان زياد اين مسجد، اولين مسجدي باشد که در ايران ساخته شده باشد.
3- بررسي از ديدگاه تاريخي ۩
«ابو اسحاق ابراهيم اصطخري» در کتاب «مسالک و ممالک» خود، ناحيه يزد را بزرگترين ناحيه اصطخر خوره يا کوره (3) ۞ اصطخر ياد مي کند و چهار شهر بزرگ اين ناحيه را به ترتيب کثه، ميبد، نايين و فهرج نام مي برد. در جاييکه فاصله شهر ها را مي گويد، از فهرج به کثه (4) ۞ را پنج فرسنگ و فاصله آنرا تا آبان (5) ۞، بيست و پنج فرسنگ مي نويسد. در ساير کتب مسالک هم کمابيش همين گونه است و اغلب آنها از اصطخري نقل کرده اند؛ چون، براي نواحي فارس و نزديک آن، اصطخري که خود از مردم فارس بوده، مدارک معتبري دارد. نيز، اصطخري مي گويد که سه شهر از اين چهار، مسجد جامع دارد؛ ولي پس از آن، چهار شهر بهره و کثه و ميبد و نايين را ياد مي کند: "يزد، بزرگتر نواحي اصطخر باشد؛ سه جايگاه مسجد آدينه دارد: کثه و ميبد و نايين و بهره." در متن عربي اصطخري، به جاي بهره، فهرج نوشته؛ ولي مترجم که از نثر روانش معلوم مي شود از مردم همان حدود بوده، نام مصطلح محل را در حدود قرن چهارم و پنجم، «بهره» نوشته است.
«کثه»، شهرقديم ناحيه يزد و کرسي آن ولايت بوده است. ويرانه هاي آن در زير ريگ روان، پنهان است. بعضي، اين شهر را با شهر کنوني يزد، يکي مي انگارند ولي شهر فعلي يزد، از آغاز قرن پنجم، رو به آبادي مي رود و جاي کثه را مي گيرد.
در کتب فرهنگ و لغت نامه ها، در برابر نام «فهرج»، نوشته شده که اين نام صورت معرب «بهره» است و سه شهر، يکي در عراق، ديگري در بلوچستان و سومي هم که معروف است، همان بهره يا فهرج يزد از ناحيه يزد اصطخر خوره است و چنانچه مي دانيم، فهرج در بخش سريزد واقع شده و در واقع دروازه ناحيه يزد است.
|
![شهداي فهرج شهداي فهرج](media2/image/yazd_mehriz_shohada_fahraj.jpg) نماي سرو قديمي اي که در حياط شهداي فهرج است؛ قبور در دو اطاق متصل به هم قرار دارد و مورد طواف و نذورات و صدقات و زيارت مردم است؛ قبر ها متعلق به فرماندهان و سپاهيان لشکر اول اعراب مي باشد. ايرج افشار؛ کتاب يادگار هاي يزد
در روزنامه اطلاعات، از قول آقاي «يحيي نواب» که از فرهنگيان دانشمند يزد هستند، نوشته شه بود که نام کهن فهرج، «پهرشت» به معني نهانگاه بوده و نگارنده در اين چند ماه، سعادت آن را نيافت تا با آقاي نواب ملاقات کند يا در اين باره چيزي از ايشان بپرسد. اميد آن است عنايتي بفرمايند و توضيح بيشتري در اين مورد براي مجله باستانشناسي و هنر ايران بفرستند که بينهايت موجب سپاسگزاري خواهد شد.
در هر صورت، اگر فهرج را معرب بهره يا پهرشت، پهله يا فهله هم بدانيم، همه را مي توان نامي از براي پناهگاه و محل اجتماع و بالاخره شهر و خانه و آباداني دانست. چه نظاير اين نام، کثه، آوه، شبستان، چپر و جز آن نيز همه تقريباً معناي سرپوشيده و نهانخانه و پناهگاه مي دهد. (6) ۞
در ميان مآخذي که از فهرج يزد نام مي برند، «تاريخ يزد» تاليف «جعفر بن محمد جعفري»، بيش از همه از آن نوشته است و در اينجا از همان کتاب که به اهتمام آقاي «ايرج افشار»، از طرف «بنگاه ترجمه و نشر کتاب»، چاپ و منتشر شده مي آوريم:
"چون سلطنت به يزدجرد بن شهريار رسيد و تمام لشکر اسلام به حرب يزدجرد آمدند و سعد وقاص به مداين آمد، يزدجرد بگريخت و به جلولا رفت و لشکر اسلام از پس او به جلولا رفتند و يزدجرد به راه يزد، به خراسان رفت و «مالک ذئب» و «مالک بن عمرو» از عقب يزدجرد به خراسان رفتند و در چهارده طبس، مالک ذئب و مالک عمرو وفات کردند و مدفن ايشان در طبس، مشهور است و لشکر اسلام چون بازگشتند از خراسان، در بيابان، اشتران راه غلط کردند و بسياري از ايشان در آن بيابان از تشنگي هلاک شدند و به زحمت بسيار به قصبه فهرج رسيدند. و فهرجيان بر ايشان شبيخون زدند و صاحب رايت امير المومنين و امام المتقين علي بن ابيطالب، «عبد الله بن احمد بن ابو اليسر بن عبد الله بن تميمي» را و «حويطب بن هاني» و «عمر بن عامل» را شهيد کردند و قبور ايشان در فهرج مشور است و باقي که مانده بودند، به طرف مدينه باز رفتند و چون يزدجرد به خراسان رفت، گنج خود برگرفت که نزد خاقان ترک رود. لشکر، او را تاراج کردند و او از ميانه گريخت و به آسيايي رفت. آسيابان، طمع در جامه هاي او کرد و يزدجرد را هلاک کرد.
و چون زمان عثمان شد، لشکري با سعيد، پسر خود، و «قثم بن عباس» به طرف نيشابور فرستاد و جزيه (7) ۞ مقرر کردند و باز گرديدند و به يزد آمدند. اهل آن ديار به اسلام آمدند و لشکر به جانب فهرج بردند و قتل زياد کردند و قوم تازيان و بني تميم در يزد مقيم شدند و تمام مجوسان يزد جزيه قبول کردند. ..."
|
![سرگرداني سپاه اعراب در بيابان هاي ايران سرگرداني سپاه اعراب در بيابان هاي ايران](media2/image/arab_war_iran_desert_fahraj.jpg) سپاه اعراب در نبرد اول پس از پيروزي نسبي، به دنبال دستگيري يزدگرد سوم راهي خراسان شد که در بيابان هاي مرکزي ايران به علت تفاوتي که با بيابان هاي عربستان دارد، راه و آب گم کرد و بازگشت و به زحمت خود را به فهرج از توابع مهريز در يزد رساند. نمايي از فيلم message با کارگزداني مصطفي عقاد ![](media/global/icon/warning.png) اين يک تصوير تزييني است. |
جعفري طبق معمول از ماخذ خود ذکر نکرده و براي روايات ديگري هم که درباره فتح يزد و فهرج هست مانند اينکه وحشي، قاتل حمزه سيد الشهدا هم در فهرج کشته شده يا اينکه وي جد وحشي، شاعر شيرين سخن بافق بوده و غيره، سندي در دست نداريم که معتبر باشد. ولي چيزي که هست، در بيرون فهرج، چند بقعه بسيار کهن هست که زيارتگاه مردم آن حدود مي باشد و به «شهداي فهرج» مشهور شده و مي گويند معروفترين شهيدان، خواهر زاده حضرت امير المومنين علي -ع- مي باشد و سرو کهني دارد که متاسفانه خشک شده و مجموعه اين زيارتگاه، با اينکه قسمت اعظم آن ويران شده، در دل دشت، شکوه و زيبايي چشمگيري دارد.
4- بررسي از ديدگاه جغرافيايي ۩
پيش، گفتيم که اين اثر را از لحاظ سبک معماري و طرح، مي توانيم کهنترين مسجدي بدانيم که در ايران زمين ساخته شده است؛ و کافي است کسي که با معماري ايران، آشنايي اندکي داشته باشد، طرح ها و تصاوير آن را ببيند و بي هيچ شرح و تفسيري، اين حقيقت را دريابد. با اين همه، از لحاظ تاريخي هم با مقايسه آنچه در کتب تاريخي و جغرافيايي آمده، مي توانيم اين نظر را مدلل کنيم. چنانکه پيش از اين ياد شد، اصطخري، مورخ و جغرافيا نويس ميانه سده چهارم، مي گويد: "سه شهر ناحيه يزد مسجد دارد." و آنگاه نام چهار شهر کثه، ميبد، نايين و بهره يا در متن عربي، فهرج را مي آورد.
|
![نقشه شهرستان يزد از استان اصطخر نقشه شهرستان يزد از استان اصطخر](media2/image/yazd_estakhr_map.jpg) نقشه راه و مکان چهار شهر بزرگ شهرستان يزد از استان اصطخر يعني کثه (يزد)، ميبد، نايين و فهرج که به گفته اصطخري در مسالک و ممالک صاحب مسجد جامع نيز مي باشند. |
کثه مرکز يزد که اکنون در دل ريگ هاي روان پنهان شده، به گفته اصطخري، مسجد جامع و منبر دارد؛ يعني امير نشين است. و باز به گفته هم او، دو در آهنين دارد، يکي باب المسجد و ديگري دروازه ايزد يا شايد يزد. مسجد جامع نايين را هم مي شناسم؛ که قسمت اصلي و کهن آن مسلماً در زمان اصطخري وجود داشته و شايد قسمت هاي نوي آن در آن زمان وي يا پس از آن الحاق شده است. مي ماند يک شهر ديگر از چهار شهر ناحيه يزد که بايد يا ميبد يا فهرج باشد. ولي در ميبد، مسجدي کهن که بتواند در زمان اصطخري وجود داشته باشد، سراغ نداريم.
|
![مناره مسجد جمعه فهرج مناره مسجد جمعه فهرج](media2/image/fahraj_friday_mosque_hoseinie.jpg) نماي مناره مسجد جامع فهرج از درون تکيه يا حسينه فهرج؛ مناره جزو بناي اوليه مسجد نبوده و بعد ها به آن اضافه شده است.
کهن ترين مسجد آبادي هاي ميبد که مي تواند در زمان اصطخري هم وجود داشته باشد، مسجد بشنيغان است که با مختصر توجهي به طرح، مي توان تشخيص داد اين بنا در اصل مسجد نبوده و براي مسجد ساخته نشده است. در گوشه ايوان کوچک و کم دهانه آن، چهارطاقي کهني است که ماهيت خود را به خوبي نشان مي دهد و به هيچ وجه شبيه به مسجد، آن هم مسجد ساده سده هاي نخستين اسلام نيست و ضمناً نام بشنيغ که لهجه ديگري از گشنيک و القاب آتش است، احتمال وجود آتشکده معتبري را در آن محل به شدت تقويت مي کند. ميبد يا ميگذ که امروز هم ميچد گفته مي شود و متاسفانه به تصور اينکه اين لفظ، عاميانه و غلط است، آنرا مهريجرد کرده اند، يکي از شهر هاي کرانه درياچه ساوه است که به تصريح کليه کتب مسالک، تا نهصد سال پيش، تا نزديکي يزد گسترده بوده است. ميبد با موقعيت استثنايي خود در کنار درياچه مرکزي و بر کران دشت پهناور کوير و با نارين قلعه و دژ استواري که داشته که متاسفانه اخيراً با خياباني به دو نيم شده، در زمان فرمانروايي ساسانيان و سال ها پس از آن، اهميت خاصي داشته و در اين شهر سکه مي زدند و سکه هاي ضرب شده در ميبد هنوز موجود است. خاندان هاي نام آوري در اين شهر بوده که از ميان آنها کسي چون «رشيد الدين ميبدي»، مفسر معروف و «شيخ الاسلام محمد بن احمد بن مهر ايزد» برخاسته اند. چنين شهري، مسلماً داراي آتشکده ها و بغستان (8) ۞ هاي باشکوهي بوده است؛ به ويژه بغستان آناهيتا، بانوي آب و باروري، که به سادگي مي توانسته است پس از اسلام به مسجد تبديل شود. و همچنين، به دشواري مي توان پذيرفت که مردم چنين شهري، بي هيچ پايداري، در برابر سپاه تازي سر فرود آورده باشند؛ چنانکه مي دانيم، نام نياي سوم الميبدي، مفسر معروف، هنوز مهرايزد بوده و به روايتي، پيامبر -ص- ما را به خواب ديده و اسلام آورده است.
بنابراين، در ميبد بر خلاف فهرج، احتمال احداث مسجدي با طرح خاص مسجد در صدر اسلام به دشواري مي رود. کما اينکه طرح قسمت اصلي مسجد جامع نايين هم کاملاً طرح خاص مسجد نيست و به مهرابه محمديه که در محمديه، آبادي نزديک نايين است که آن هم در همان روزگار، تبديل به مسجد شده و اکنون به مسجد محمديه معروف است، بيشتر شباهت دارد. در صورتيکه مسجد جامع فهرج، با طرح خاص خود، فقط براي مسجد ساخته شده؛ ولي معماري آن کاملاً ساساني است و مساجدي که طرح مهرابه دارد و شايد يکي دو قرن پس از آن ساخته شده مانند مساجد نايين و محمديه و بشنيغان که شايد در قرن هشتم به مسجد تبديل شده باشد، داراي سبک معماري ساساني نيست و به جاي قوس هاي ناري و طاق هاي آهنگ، درگاه هاي جناغي و طاق تويزه و خوانچه و چهاربخش دارد؛ به خصوص در قسمت هاي الحاقي جامع نايين که پوشش بسيار کوتاه غرفه هاي زنانه آن، درست مشخِص سبک معماري خاصي است که اسلام مي خواسته و مي پذيرفته است.
5- موخره ۩
مسجد جامع فهرج، اکنون به ثبت تاريخي رسيده است و اميدواريم با کاوش هايي که در پيرامون آن به عمل خواهد آمد، چيز هاي تازه و ارزنده اي به دست آيد و گوشه اي از تاريخ تاريک معماري ايران را در سده هاي نخستين هجري، روشن کند. ناچار به توضيح است که مسجد جامع فهرج در زير خاک پنهان نبوده که مثلاً نگارنده آن را کشف کرده باشد و يا بنا بر بعضي نوشته ها، آنرا بزرگترين کشف باستانشناسي بداند بلکه بنايي بوده است که ديگران نيز بار ها ديده و شايد به قدمت بسيار آن هم پي برده باشند؛ منتهي نگارنده بنا به اقتضاي شغل و حرفه خود، حد قدمت آنرا بر حسب تصادف شناخته و آنرا آورده است. |
|
کتاب يزدنامه در اين کتاب مجموعه اي از مقالات و نوشته هاي مرتبط با يزد توسط ايرج افشار گرد آوري شده است. جلد اول اين کتاب در 8 فصل نگاشته شده است. در فصل يزد نما مقاله «يزد در شعر فارسي» که گزيده اي از اشعار علي بقا زاده (بقا)، محمدعلي رياضي، مهربان خاني، عبدالحسين جلاليان و باقر دهقاني است و مقاله «يزدنما» اثر ايرج افشار قرار دارد. فصل کتاب شناسي شامل دو مقاله «تواريخ يزد» و «کتاب شناسي يزد» از ايرج افشار است. در فصل متون پيشينه سه مقاله «بخشي از منتخب التواريخ معيني» به تصحيح ژان اوپن، «بخشي از جلد دوم جامع مفيدي» به کوشش ايرج افشار و «تاريخ يزد در تذکره جلالي عبدالغفور طاهري» به کوشش ايرج افشار آمده است. در فصل پژوهش هاي تاريخي مقالات «کاکويان يزد» اثر ا. بوسورث با ترجمه پرويز اذکايي، «يادداشت هايي درباره کاکويان و اتابکان» اثر ايرج افشار، «دروازه هاي نهصد و سي ساله» اثر جواد مجتهد زاده صهبا و عباس اقبال، «رشيد الدين فضل الله همداني وزير و يزد» نوشته ايرج افشار، «کشاورزي يزد در قرن هفتم» اثر رشيد الدين فضل الله همداني، «حمايت ها يک خانواده بزرگ يزدي در عصر ايلخانان» اثر ژان اوبن با ترجمه ع. روحبخشان، «قضيه پول حاجي احمد افشار» نوشته محمد جعفر خورموجي و «فتنه استاد محمد بنا در يزد» نوشته يحيي نواب آمده است. فصل باستان شناسي و آثار باستاني شامل مقالاتي است چون «مسجد جامع فهرج» اثر مهندس محمد کريم پيرنيا، «بادگير پديده اي زيبا و سهل و ممتنع» نوشته محمد تقي مصطفوي، «بادگير هاي يزد و اسلوب ساختي آنها» از علي اصغر شريعت زاده، «دخمه هاي زرتشتيان» اثر حسين مسرت، «ساختمان هاي يزد از دوره اتابکان تا روزگار تيموريان» نوشته ايرج افشار و «فهرست مهمترين آثار تاريخي يزد و دوره شهر» اثر ايرج افشار. در فصل جغرافيا و سفرنامه دو مقاله «خاک يزد» از گروه آموزشي جغرافياي يزد و «يزد در سفرنامه ريچاردز» نوشته دکتر محسن صبا آمده است. فصل فرهنگ و ادبيات شامل اين مقالات است: «مولانا شرف الدين علي يزدي» نوشته علي اصغر حکمت، «قصيده شهاب ترشيزي درباره يزد» از محمد قهرمان، «جيحون يزدي» نوشته حبيب يغمايي، «عبدالوهاب طراز يزدي» نوشته علي باقرزاده (بقا)، «انجمن هاي ادبي يزد» نوشته اکبر قلمسياه، «سرگرمي ها و بازي هايپشين يزد» نوشته علي اکبر شريعتي و «روزنامه هاي يزد» نوشته حسين مسرت. فصل آخر با عنوان عکس، سند و تصوير شامل تصاويري قديمي از يزد با توضيح ايرج افشار مي باشد. |
|
|
|
ديدگاه هاي خوانندگان درباره اين مقاله: | 5 ديدگاه واپسين از 5 ديدگاه |
ali boood tavana bovad har ke inghadr dana bovad.booos 1/20/2010 6:32:31 PM
خيلي عالي بود 11/5/2010 12:45:09 AM
خوبه، فوق العاده است. 10/18/2011 2:20:30 PM
خواسته من را براورده نکردنمره2 بهش ميذهم 10/19/2012 4:46:30 PM
فاطمه دانش | fda...@yahoo.com |
از مقاله ارزنده پدر علم معماري استاد پيرنيا تشکر مي کنم و مقاله دکتر اولياء نيز که تکميل کننده معرفي مسجد جامع فهرج يزد را نيز قابل تقدير مي دانم. از انتخاب ومعرفي اين مسجد کهن و مقاله ارزنده سپاس مي نمايم. 11/30/2013 12:26:02 PM |
|
هنگام چاپ: 5/26/2008 5:22:03 PM | امتياز: 3.89 از 5 در 72 راي | شمار بازديد: 107727 | شمار ديدگاه: 5 |
|
|