تا به افسوس ننشسته ايم، بافت يزد -تختگاه كوير- را دريابيم [1 از 2] |
|
همان گونه كه از عنوان و فهرست اين مقاله نمايان است، اين مقاله بخشي از يك مقاله بزرگتر با همين عنوان است كه تا كنون بخش هاي زير از آن در سايت غول آباد چاپ شده است:
|
|
خلاصه: شرح گزارش نخستين و دومين مجمع بين المللي حفاظت بنا هاي خشتي در يزد و انتقاداتي كه بر آن و اجراي مصوبات آن وارد است. سپس برشمردن ويژگي ها و ارزش هاي بافت كهن يزد از نظر باستان شناسي و معماري و منطقي بودن آن در رابطه با اقليم و زندگي مردم و آنگاه ترسيم فضاي بافت كهن يزد مانند كوچه ها و بازار و سپس ترسيم چشم انداز هاي شهر از فراز بام ها و در كل دادن هشداري به مسيولين و حتي بينندگان كه تا دير نشده است يزد را دريابند. كلمات كليدي: مجمع بين المللي حفاظت بنا هاي خشتي، بافت تاريخي يزد، تاريخ يزد، ساباط، چهارسوق، اقليم، شن روان، چشم انداز، برج و بارو يا حصار، مسجد جامع، يزد. |
|
مجله: هنر و مردم دوره چاپ: از 1329 تا 1357 مدير مسئول: خدابنده لو سردبير: عنايت الله خجسته، بيژن سمندر، هيئت تحريريه ناشر: اداره روابط بين الملل و انتشارات اداره كل هنر هاي زيبا، اداره كل روابط فرهنگي وزارت فرهنگ و هنر دوره: 16 شماره: 191 و 192، شهريور و مهر 1357 ه.ش. (2537 ش.ش.) نويسنده: پرويز ورجاوند ناصري |
|
پرويز ورجاوند ناصري دكتر پرويز ورجاوند ناصري در سال 1313 در تهران به دنيا آمد. پس از گذراندن دوره دبستان و دبيرستان و دريافت ششم رياضي و گذراندن دوره عالي نقشه برداري، در سازمان نقشه برداري مشغول كار شد. سپس ششم ادبي را گرفته و در دانشگاه تهران دوره ليسانس باستان شناسي و فوق ليسانس علوم اجتماعي را طي كرد و با گرفتن بورس تحصيلي به كشور فرانسه عزيمت كرد و دوره انستيتوي انسان شناسي را در دانشگاه پاريس و مدرسه عالي لوور گذراند و توانست دكتراي باستان شناسي با گرايش درباره معماري ايران در دوران تاريخي را از دانشگاه سوربن دريافت كند. وي از 15 سالگي، درگير فعاليت هاي سياسي زمان در كنار نيرو هاي ملي شد و در 16 سالگي مسيوليت روزنامه «دانش آموز» در برابر «دانش آموزان» كه از سوي حزب توده منتشر ميشد را براي طيف ملي بر عهده گرفت و در روزنامه هايي چون «پرچمدار» و مجله «اميد ايران» به نوشتن مقاله و داستان تاريخي پرداخت. وي در تمامي دوران فعاليت نهضت ملي شدن صنعت نفت حضور داشت. بعد از كودتاي 28 مرداد، مورد برخورد و دستگيري قرار گرفت. در نهضت مقاومت ملي، از تلاشگراني بود كه چند بار دستگير و بازداشت شد. او پس از آنكه در سال 1339 به فرانسه رفت توانست جريان جبهه ملي را در اتحاديه دانشجويان ايراني در فرانسه مطرح و سرانجام جبهه ملي اروپا را با همكاري تني چند از كوشندگان، پايه گذاري كند كه در اولين كنگره، مسيوليت هيئت اجرايي اروپا بر عهده اش گذاشته شد و توانست روزنامه «ايران آزاد» را به عنوان ارگان جبهه ملي انتشار دهد. همزمان توانست كنفدراسيون دانشجويان ايران را سازماندهي كند و تا چند سال آن را در مسير جبهه ملي به پيش برد. او در بازگشت به ايران، پس از مشكلاتي كه با ساواك داشت، در جريان بررسي و تهيه طرح بازسازي منطقه زلزله زده بويين زهرا بر اثر تصادف شديد، بيش از 4 ماه در حالت فلج به سر برد كه به ياري يزدان پاك پس از 8 ماه به تدريج سلامت نسبي را به دست آورد. با قبول شدن در امتحان ورودي استادياري دانشگاه تهران به دليل مخالفت ساواك، از استخدام بازماند ولي با حمايت شادروانان دكتر سياسي، دكتر صديقي و دكتر صفا اجازه تدريس بدون دريافت حقوق به او داده شد. در كنار آن، مسيوليت بخش مردم شناسي و ايلات و عشاير موسسه تحقيقات علوم اجتماعي دانشگاه تهران نيز بر عهده اش گذاشته شد و همزمان، مسيوليت مركز آموزش و برنامه ريزي خدمات جهانگردي وابسته به سازمان جلب سياحان را نيز عهده دار شد و در نتيجه نخستين گام ها در زمينه تربيت نيرو هاي كاردان براي صنعت جهانگردي برداشته شد. با تشكيل سازمان ملي حفاظت آثار باستاني، با عنوان مشاور عالي و مسيول بخش تربيت كادر متخصص براي حفظ و مرمت بافت هاي قديمي و مرمت مجموعه هاي باستاني و تاريخي به فعاليت پرداخت كه عمده متخصصان معمار و باستان شناس سازمان ميراث فرهنگي از دانش آموختگان آن دوره هاي تخصصي به شمار مي روند. انتشار مجله هاي «باستان شناسي و هنر» و «فرهنگ و معماري» به صورت دو زبانه، از فعاليت هاي ديگر ايشان در سازمان ملي حفاظت آثار باستاني به شمار مي رود. در ضمن، به عنوان عضو هيئت تحريريه در دو مجله «هنر و معماري» و «هنر و مردم» مشغول به فعاليت بود. فعال ساختن بخش پژوهش هاي مردم شناسي و ايلات و عشاير در زمينه پژوهش هاي ميداني و همچنين افزودن پژوهش هاي ميداني به برنامه هاي رشته باستان شناسي در سطح كارشناسي و كارشناسي ارشد براي كارآمد ساختن نيرو هاي جوان، از ديگر تلاش هاي ايشان به شمار مي رود. انجام بررسي هاي باستانشناسي و مشاركت در كاوش هاي هفت تپه، بيشاپور، تخت سليمان و مسيوليت كاوش هاي رصدخانه مراغه و مشاوره و بررسي درباره نحوه مرمت و بازسازي شمار فراواني از جايگاه هاي عمده باستاني و تاريخي كشور چون تخت جمشيد، بنا هاي دوران صفوي اصفهان، آذربايجان، كاشان، شمال كشور و ... فعاليت هاي مستمري بودند كه براي دكتر پرويز ورجاوند ناصري تا سال 1357 ادامه داشت و بخشي از آنها، در قالب چند صد مقاله، در مجله هاي معتبر داخل و خارج و دايرة المعارف هايي چون ايرانيكا، اسلامي، تشيع و دانشنانه بزرگ فارسي و زنان ايران و ... به چاپ رسيده است. افزون بر آن، بيست جلد كتاب در زمينه هاي انسان شناسي و ايلات و عشاير، جغرافياي تاريخي و آثار باستاني مناطق مختلفي از ايران، سبك شناسي معماري، باستان شناسي و هنر، شيوه مرمت بنا هاي تاريخي، رابطه فرهنگ و توسعه و ... نيز از دكتر ورجاوند به چاپ رسيده است. علاوه بر بخش علمي زنگاني ايشان، بخشي نيز به سياست تعلق داشت. مي توان گفت كه فعاليت هاي سياسي وي از بازگشت به اروپا در چارچوب تماس با همفكران جبهه ملي و نيرو هاي ملي و تشكيل نشست هاي منظم با نيرو هاي جوان همچنان ادامه داشت و به مناسبت، در قالب مصاحبه ها يا مقاله ها در نشريات معروف بازتاب مي يافت. سرانجام در پي انقلاب سال 1357 ايران به دعوت شادروان مهندس بازرگان براي مدتي، مسيوليت وزارت فرهنگ و هنر بر عهده اش قرار گرفت. در شرايط بحراني زمان كه پاسداري از فضاي باز و حمايت از آفرينش هاي هنري در ابعاد گوناگون، كار بسيار مشكلي به شمار مي رفت و حفظ ميراث هاي فرهنگي كشور در جو آشفته و ضد فرهنگي، كوششي خستگي ناپذير را مي طلبيد، با قبول مشكلات بسيار كوشش كرد تا از ميزان فشار هاي تخريبي كاسته شود و به تلاشگران عرصه فرهنگ و هنر با تغيير فضاي سياسي كشور اميد بخشد. در سال 1360 و به ويژه پس از فراخوان جبهه ملي در 25 خرداد آن سال، وي و تني چند از اعضاي دولت موقت كه با جبهه ملي پيوند داشتند، دستگير و يك دوره سياه سه ساله زندان را از سر گذراندند كه عوارض سنگيني بر سلامت ايشان گذاشت. دكتر ورجاوند پس از آزادي، تلاش هاي وسيعي در زمينه ادامه كار هاي فرهنگي و انتشار كتاب ها و مقاله ها انجام داد و در موارد گوناگون اوضاع سياسي و جامعه ايران، صد ها مصاحبه با رسانه ها انجام داد و تلاشش بر آن بوده تا اميد از جامعه و نسل جوان رخت بر نبندد و تلاش دشمنان خارجي نتواند همبستگي ملي و يكپارچگي كشور را خدشه دار سازد. وي در اين راه فشار هاي همه جانبه را با تمامي وجود تحمل كرد و و با اميد به يزدان پاك همواره در پي معرفي هرچه بيشتر تاريخ و فرهنگ پربار ايران و تشويق جامعه براي پاسداري از استقلال و يكپارچگي ميهن بود. وي سرانجام در 19 خرداد سال 1386 در 73 سالگي دار فاني را وداع گفت. چكيده اي از كارنامه زندگاني وي و تاريخ آنها بدين شرح مي باشد: تولد در تهران سال 1313؛ ليسانس باستان شناسي از دانشگاه تهران سال 1337؛ فوق ليسانس علوم اجتماعي از دانشگاه تهران سال 1339؛ ديپلم انستيتو انسان شناسي فرانسه؛ مدرك مدرسه عالي لوور با تكيه بر باستان شناسي شرق و دوران اسلامي؛ دكتراي باستان شناسي در زمينه معماري باستاني ايران و مقايسه آن با يونان و مصر سال 1343؛ استاديار دانشگاه تهران از سال 1344؛ دانشيار دانشگاه تهران از سال 1348؛ استاد دانشگاه تهران از سال 1352؛ مشاور عالي سازمان حفاظت آثار باستاني در قبل از انقلاب، رييس مركز برنامه ريزي و آموزش خدمات جهانگردي سال 1344؛ وزير فرهنگ و هنر در دولت موقت مهندس بازرگان؛ عضو نهضت مقاومت ملي در زمان مصدق؛ مدير مسيول و سردبير چند نشريه مهم قبل از انقلاب؛ صاحب كتاب هايي چون سبك شناسي هنر معماري در سرزمين هاي اسلامي، خراسان و ماوراء النهر، سيماي تاريخ و فرهنگ ايران در موزه هاي اتحاد شوروي، ايران و قفقاز، سيماي تاريخ و فرهنگ قزوين در 3 جلد، پيشرفت و توسعه بر بنياد هويت فرهنگي و .... |
|
فهرست:
۞ 5- آب انبار ها، پاكنه ها و جو هاي يزد ۞ 6- يزد و معماري خانه هاي سنتي آن ۞ 7- دستكاري هاي ناموفق در بافت يزد و عوامل موثر در ويراني محله هاي قديمي |
|
1- آغاز سخن ۩
در آبان ماه سال 1351، نخستين «مجمع بين المللي براي حفاظت بنا هاي خشتي» با شركت جمع قابل ملاحظه اي از متخصصان ايراني و خارجي و مركب از باستان شناسان و مهندسان معمار در شهر يزد تشكيل يافت. شروع داستان چنين مي نمود كه احتمال دارد اين بار، قصد بر اين باشد تا به دنبال در هم ريختن و نابود ساختن بافت هاي با ارزش معماري بسياري از شهر هاي ايران، درباره يزد، پيش از آنكه هويتش از دست برود، اقدامي اصولي صورت پذيرد. ظاهراً در شروع كار چنان فريبنده بود كه نمي دانم چرا با همه تجربه هاي تلخي كه در گذشته از بي حاصل بودن تشكيل چنين مجمع هايي داشتم، به خود اميد مي دادم كه شايد از اين گردهمايي، نتيجه اي عايد گردد و براي نجات شهر يزد، چاره اي انديشيده شود.
|
عكس راست: بخشي از حصار به جاي مانده كهنسال شهر يزد كه يادآور تاريخ ديرپاي اين شهر است. عكس چپ: بخش ديگري از برج و باروي به جا مانده از حصار شهر يزد؛ در اين تصوير شاهد يكي از ده ها تجاوز و دستكار هاي نابجايي هستيم كه در بازمانده حصار يزد صورت گرفته است. |
ولي افسوس كه از همه آن گفت و گو ها، همچنان كه به قول معروف «اين حرف ها براي فاطي تنبان نمي شود»، يزد هم چيزي عايدش نگشت و از فرداي پايان كار مجمع، يزد هم به دست فراموشي سپرده شد و به قولي «تو گويي كه سهراب نيست.» باري، در آن مجمع جز سه چهار نفري از پژوهندگان اين مرز و بوم كه ارادتي خاص به بافت هاي شهري وطنشان و بنا هاي تاريخي آن دارند، مطالبي كه از جانب اكثر شركت كنندگان خارجي عنوان گرديد، نه مشكلي را طرح ساخت، نه گره اي را گشود و نه به يزد و شهر هاي مشابه آن، اشاره اي داشت.
|
يكي از برج هاي تك نگهباني پشت حصار يزد كه در قرن هشتم هجري با توجه به در گيري هاي منطقه در جهت تقويت نيروي دفاعي شهر ايجاد شده است.
براي اكثر شركت كنندگان غربي، مسيله حفظ و نگهداري بنا هاي خشتي، بيشتر در زمينه چگونگي محافظت از چند پي و ديوار به دست آمده از كاوش هاي باستان شناسي، مطرح بود؛ زيرا كه آنها با ويژگي هاي معماري اكثر شهر هاي نواحي مركزي و حاشيه كوير ايران، كه خشت، اصلي ترين و مهمترين ماده ساختماني آن است، آشنايي لازم را نداشتند. اگر روال كار جلسه هاي مجمع، چنگي به دل نزد و نتيجه قابل لمسي به دست نداد، ولي قطعنامه آن بر روي هم رفته از بعضي جهات، بد تنظيم نشده بود و دست كم با اشاره به مطالبي چون:
1- يك مركز تحقيقات بين المللي زير نظر «ايكوموس» (1) ۞، با همكاري تمام مراكز بين المللي و ملي اي كه به اين موضوع علاقه مندند تشكيل شود تا بتواند امر تحقيق و حفاظت بنا هايي را كه با چينه يا با خشت ساخته شده اند، تشويق و ترغيب نمايد و مدارك لازم براي تحقيق راجع به اين مسايل را گردآوري كند. از دولت ايران دعوت مي شود كه چنين مركزي را به وجود آورده و مسيوليت تهيه برنامه و فعاليت هاي آن را به آن مركز محول نمايد.
2- شركت كنندگان در اين مجمع، استنباط كرده اند كه ساختمان هاي چينه اي و خشتي مي توانند تعمير و محافظت شوند؛ زيرا معمولاً جوابگوي مسايل مربوط به مسكن اهالي در هر منطقه مي باشند؛ خصوصاً با احتياجات اجتماعي، اقتصادي و آب و هوايي همان محل سازش دارند.
3- باز كردن راه ها و كوچه ها، در مجتمع هايي كه با چينه و خشت خام ساخته شده اند، ممنوع گردد؛ و به همين طريق مانع شوند كه كارهاي ساختماني عمومي و عام المنفعه، بدون مطالعه قبلي، در آنجا انجام گيرد. لازم به نظر مي رسد كه در هر يك از منطقه ها، بايد مطالعاتي براي زنده كردن اين ابنيه و حفاظت آنها به عمل آيد.
|
بقعه دوازده امام؛ به اعتباري كهنسال ترين بناي سالم و بر پاي يزد مربوط به سال 429 هجري؛ اهميت اين اثر مربوط است به نحوه طاق زني و پوشش آن؛ اين بنا در نزديكي حسينيه محله فهادان كه كهنسال ترين محله يزد به شمار مي رود واقع شده است.
4- شهر يزد كه از نظر تشكيلات ساختماني و ابنيه ذيقيمتي كه دارد و از نظر حيات شهري اي كه وابسته به آن است، از طرف دولت ايران به عنوان نمونه اي از محافظت يك شهر خشتي در چهارچوب سال مخصوص «ميراث ملي ساختماني 1975» انتخاب گردد. (2) ۞
اين روزنه اميد را باز گذارده بود كه پس از پايان كار مجمع، حركتي آغاز گردد. مجمع پايان يافت. روز ها، هفته ها و ماه ها و بالاخره سه سال و اندي از زمان تشكيل آن گذشت. نه مركز بررسي و تحقيق تشكيل يافت، نه ارزش و اصالت بنا هاي خشتي براي مردم تشريح گرديد، نه گامي اساسي در جهت تعمير و حفظ مجموعه هاي خشتي برداشته شد و نه از تجاوز به بافت هاي باارزش قديمي جلوگيري به عمل آمد؛ و گويي كه هيچگاه چنان مجمعي تشكيل نيافته و توصيه هايي نكرده است.
تا اينكه بار ديگر در اسفند ماه سال 1354، دومين «مجمع بين المللي بنا هاي خشتي» در يزد گشايش يافت. اين بار جاي اين اميدواري بود كه با عنوان شدن «نقشه طرح جامع يزد» كه به منظور دقت در امر حفظ بافت هاي اصيل و قديمي و بنا هاي ارزنده تاريخي اين شهر بررسي و تهيه آن به دانشكده هنر هاي زيباي دانشگاه تهران محول گشته است، به مجمع، جهت خاصي بخشيده شود و دست كم بخشي از گفت و گو هاي آن، به بحث درباره چگونگي حفظ و نگهداري اين مهمترين مجموعه مسكون بنا هاي خشتي ايران و شايد جهان اختصاص يابد. اما دريغ و صد افسوس كه چنين نگشت. نه تنها از گزارش علمي همراه با نقشه ها و تصاوير و طرح هاي مربوط به مطالعات انجام شده درباره نقشه جامع شهر يزد، خبري نبود، بلكه از هيات بررسي كنندگان، حتي يك نفر هم در مجمع شركت نداشت. كسي نمي داند دعوت شده بودند يا به ملاحظاتي دعوت را نپذيرفته بودند.
|
كاربندي زير گنبد بناي خشتي معروف به زندان اسكندر يا مدرسه ضياييه كه در نزديكي بقعه دوازده امام قرار دارد؛ تمامي گنبد اين بنا با خشت ساخته شده است؛ اين بنا از نظر شكل گنبد و نحوه كاربندي زير آن از نمونه هاي بسيار ارزنده هنر معماري ايران در قرن هفتم به شمار مي رود؛ اين بنا كه در 631 هجري ساخته شده است كمي بعد به عنوان نمونه و الگو مورد تقليد قرار مي گيرد.
باري، همه آنهايي چون من كه به عشق شنيدن گزارش مزبور، به اين مجمع آمده بودند، فراوان دمق شدند؛ ولي بايد بگويم كه علاقه مندي يك مهندس جوان معمار كه پروژه ديپلمش را درباره بازپيرايي و احياي قسمتي از مجموعه بافت كهن يزد تهيه كرده بود، سبب گرديد كه تا حدي جبران اين كمبود بشود؛ زيرا كه با تنظيم نمايشگاهي از نقشه ها، طرح ها، عكس ها و نمودار ها همراه با توضيحاتي كلي و اجمالي، برخي از شركت كنندگان، توانستند درباره بافت شهر يزد و ارتباط واحد هاي مختلف آن با يكديگر، اطلاعاتي كسب كنند و من هم به سهم خود از آن معمار جوان و باعلاقه سپاسگزارم.
در دومين مجمع نيز حدود 50 تن شركت كننده وجود داشت كه 25 نفرشان را خارجي ها تشكيل مي دادند. اين بار نيز جز سه چهار نفري، ديگر شركت كنندگان خارجي، حرف و سخن دندان گيري نداشتند. از آغاز كار مجمع، من و دو سه تن ديگر با اشاره به اين نكته كه با وجود جنبه جهاني مجمع، تشكيل پياپي نخستين و دومين مجمع در شهر يزد، بي دليل نمي تواند باشد، سعي كرديم تا شايد دست كم يك روز از گفت و گو هاي مجمع را به مسايل مهم و اساسي حفظ بافت و معماري خشتي شهر يزد و پيرامونش اختصاص دهيم. استدلال ما اين بود كه با طرح مسايل و مشكلات اين شهر و اظهار نظر هاي متخصصان درباره آن، گذشته از آنكه مجمع به راه يك مباحثه و كار علمي سازنده كشانيده خواهد شد، توجه سازمان هاي جهاني اي چون يونسكو از يك سو و مقامات مسيول مملكتي از سوي ديگر به لزوم يك اقدام بنيادي و آگاهانه به منظور نجات و حفظ يزد و ديگر شهر هاي مشابه آن در ايران و ديگر سرزمين هاي جهان، به گونه اي جدي و اصولي، جلب خواهد شد.
|
سردر و گنبد مسجد جامع يزد؛ مسجد جامع يزد كه دست كم به قرن ششم مربوط مي شود از جمله بنا هاي شكوهمندي است كه در نشان دادن پيشينه پربار هنر معماري يزد نقشي بنيادي دارد؛ قسمت هاي مهم و برپاي كنوني مسجد به دوران آل مظفر در قرن هاي هفتم و هشتم هجري مربوط مي شود؛ اين بنا در قلب بافت شهر يزد به ويژه زماني كه از بالا بر سطح شهر بنگريم چون الماسي درشت و درخشان بيش از هر اثر و مجموعه ديگر نگاه را به سوي خويش جلب مي سازد و لحظه هايي بس دراز هر بيننده اي را به خود مشغول مي دارد.
ولي افسوس كه فقط به دليل آنكه مجمع، جنبه بين المللي دارد، به اين گفته ها توجهي نشد و سرانجام، اين دومين مجمع نيز چون مجمع نخست، بدون هيچ نتيجه گيري و عرضه كردن راه حل يا راه حل هايي و يا دست كم توصيه هايي روشن و عملي درباره شهر يزد، به كار خود پايان داد و هر يك، از گوشه اي، فرا رفتند و براي آنكه اصولاً مسيله حفظ و نجات بافت قديمي شهر يزد براي هميشه از خاطره ها محو گردد، قرار بر اين گشت تا سومين نشست مجمع، سه سال بعد، در تركيه تشكيل شود. دست علي به همراه شركت كنندگان باد!
چند هفته اي بعد، شبي، جمعي از دوستان شركت كننده در آن مجمع، به همراه استاندار يزد، دور هم نشستند. همه به اين امر معتقد بودند كه اگر مجمع، حتي گره اي از صد ها گره كور مربوط به حفظ بافت يزد و معماري آن را نگشود، دست كم با تكيه بر اعتبار و ارزش اسمي آن هم كه شده، جا دارد تا اين موضوع، به وسيله گروهي علاقه مند، دنبال گردد و چاره هايي عملي، انديشيده گردد و به مورد اجرا گذارده شود. استاندار يزد در آن جلسه، لزوم انجام هرچه سريع تر يك رشته مطالعات اساسي و تهيه طرح هاي اجرايي را براي نجات شهر، گوشزد كرد و يادآور شد كه هرچه بيشتر در اين باره، امروز و فردا بشود، بر تعداد مشكلات، افزوده خواهد شد و مردم را بيش از پيش نااميد خواهد ساخت.
آن شب، همه با علاقه و دلسوزي، اظهار نظر كردند و چنين مي نمود كه امكانات لازم براي ادامه كار و جلسات اين گروه و جمعي ديگر، فراهم خواهد شد؛ ولي باز هم افسوس كه چنين نگشت و ماه ها بعد تا كنون نيز ديگر خبري از جلسه و تشكيل كميته نجات و ديگر مسايل مربوط به يزد، مطرح نگشت و فكر مي كنم تا تشكيل سومين مجمع حفاظت بنا هاي خشتي در تركيه، همچنان، يزد و مسايل مربوط به بافت قديمي و بنا هاي آن، در بوته فراموشي باقي بماند. ولي از ياد نبريم كه اگر يزد با همه ارزش و اعتبارش از ياد ها رفته است، در عوض، كميته نجات شهر ونيز در زمان هاي معين و به طور منظم در تهران، تشكيل مي گردد؛ و ما كه در امر حفظ و نجات بسياري از شهر هاي تاريخي خود چون اصفهان، كاشان، قزوين، يزد و ... با همه ارزش و اعتباري كه در سطح جهاني دارند، درمانده ايم، با دادن پول و صرف وقت و نيروي انساني، به ياري ديگران برخاسته ايم و مثل معروف «چراغي كه به خانه رواست، به مسجد حرام است» را از ياد برده ايم.
|
عكس راست: تزيينات ديوارنگاره بر روي كاربندي ها و زير سقف گنبد سيد ركن الدين؛ در اين تصوير نقش هاي گياهي و طرح هاي زينتي به ياري كتيبه هاي كوفي گلدار و تزييني مشاهده مي گردد. عكس چپ: ديوار نگاره هاي زير گنبد و بدنه بناي معروف سيد ركن الدين يا مدرسه ركنيه از نمونه هاي چشمگير تزيينات معماري قرن هشتم يزد. |
آيا تاكنون يك مورد را مي توان ذكر كرد كه مغرب زمين، با وجود همه امكانات وسيع و عظيم مالي و فني و علميش براي حفظ ميراث فرهنگي ما كه به گفته خودشان، بخشي مهم از ميراث هاي فرهنگي بشري را نيز تشكيل مي دهند، دست ياري به سوي ما دراز كرده باشد؟ جز آنكه بسياري از آثار ارزشمند ما را غارت كردند و به موزه ها و مجموعه هاي خود بردند و جز آنكه با گرفتن پول هاي گزاف، جمعي از وازده ها را به عنوان كارشناس هاي بزرگ، براي حفظ آثار و ميراث هاي فرهنگي ما فرستادند، چه كردند؟ راستي، بگوييد يونسكو و ديگر سازمان هاي پر عرض و طول جهاني، تاكنون در حق ما چه كرده اند كه ما خويشتن را از ياد برده ايم و براي ديگران دلسوزي مي كنيم؟
|
سردر ميدان مير چخماق يزد؛ ميدان مير چخماق يكي از چند ميدان قديمي شهر يزد است كه در قرن نهم هجري در زمان حكمراني امير چخماق يا امير چقماق بنا شده است. اين ميدان چون ديگر ميدان هاي كهن شهر يزد همراه با مجموعه هاي پيرامونش چون مسجد معروف امير چخماق بنيان گرفته است؛ سردر كنوني از آثار قرن سيزدهم هجري قمري در سال 1296 است كه در برابر بازار حاجي قنبر از بنا هاي قرن نهم بنا گشته و امروز مردم آنرا نشان شهر يزد به شمار مي آورند؛ در سال هاي اخير نماسازي مكان هاي پيرامون ميدان و نحوه باغچه بندي وسط آن در نهايت بي سليقگي انجام گرفته به نحوي كه به شدت به اين ميدان قديمي و سردر چشمگير آن لطمه وارد ساخته است. |
باري، آنچه در بالا بيان گرديد، به آن خاطر بود تا خوانندگان عزيز را در جريان امر قرار داده باشم و بتوانم با اين مقدمه به نسبت طولاني، دليل نوشتن يادداشت هاي پراكنده زير درباره شهر يزد را تا حدودي توجيه كرده باشم.
|
بخشي از ميدان شاه يزد از آثار قرن سيزدهم هجري در بين سال هاي 1214 تا 1219 و نخل بزرگ آن؛ نخل مزبور كه در روز هاي سوگواري بر آن آذين مي بندند به اعتباري بزرگترين نخل شهر يزد است.
در اينجا بايد بگويم آنچه كه در زير خواهيد خواند، يك نوشته تحقيقي و علمي، به منظور بحث درباره بافت و شبكه بندي و معماري شهر يزد نيست؛ زيرا كه تهيه چنين مقاله اي، نياز به يك بررسي همه جانبه و دست كم يك اقامت چند ماهه در شهر يزد دارد. بنابراين، آنچه كه در اين نوشته آمده، چيزي نيست جز يك برداشت بسيار سطحي و اجمالي يك مسافر؛ مسافري كه سخت به يزد، چون ديگر شهر ها و ده كوره هاي وطنش، عشق مي ورزد و براي آن ارزش و اعتباري فراوان قايل است؛ مسافري كه آرزو مي كند باغ دولت آباد يزد با همه طراوت و سرسبزي و شادي آفريني گذشته اش، بار ديگر، زندگي از سر گيرد و فضاي دل انگيزي را به ساكنان يزد و تازه واردان آن ديار، ارزاني دارد؛ مسافري كه آرزو دارد سيماي ميدان امير چخماق، نماي پرشكوه سردر مسجد جامع يزد، ميدان شاه، باقيمانده حصار و باروي شهر، همه و همه از گزند بيشتر دستبرد هاي ندانم كارانه، در امان بمانند و بالاخره اينكه، بافت باارزش و كهن يزد با تاريخ ديرپايش و حوادثي كه بر آن گذشته، براي هميشه از خطر نابودي، دور بماند و موجباتي فراهم گردد تا ساكنان سخت كوش و مردم مهربان و بردبار آن، بتوانند در اين بافت، از يك زندگي مرفه و شاد، بهره مند باشند. من، يزد و محله هاي كهن آن را بسان ارگ سترگ بم، تهي از زندگي نمي خواهم. من، حفظ بافت كهن يزد را در پيوند منطقي با زندگي سرشار از رفاه ساكنان آن آرزو دارم.
2- ويژگي ها و ارزش هاي بافت كهن يزد در رابطه با اقليم و زندگي ۩
براي آنكه بتوانيم به موقع جغرافيايي شهر يزد، چنانكه هست، پي ببريم، بجاست كه آنرا از بالا و از داخل هواپيما بنگريم. در چنين نگاهي است كه مي توان ايجاد اين شهر را در دامن كوير گسترده و شن هاي روان پيرامون آن، به معجزه تعبير كرد و بر سازندگان سخت كوش آن آفرين گفت.
|
دو نما از كوچه هاي يزد با سقف هاي پيوسته و قوس هاي پشتيبان. |
آنهايي كه از جاده آسفالت نايين - يزد، به اين شهر مي روند، در سمت چپ جاده و در نزديكي شهر، صد ها پرچيني كه با حصير بر روي تپه هاي شن هاي روان براي جلوگيري از حركت آنها به سوي شهر ايجاد شده است را با تعجب، نظاره خواهند كرد و مشكل بزرگي كه ساكنان يزد و دهات پيرامونش، با آن، دست به گريبان هستند را از نزديك خواهند ديد. (3) ۞
|
يكي از كوچه ها يا ساباط هاي زيباي يزد؛ كوچه اي كه در طول آن سايه روشن قوس هاي فراز آن به گونه اي هنرمندانه به رهگذر آرامش مي بخشد و در گرماي سخت تابستان انسان گرمازده را پس از لختي آسودن در سايه خود تواني تازه مي دهد تا باز هم به راه خويش ادامه دهد. |
تا چشم كار مي كند، صحراي خشك است و شن روان؛ كه با وزيدن باد، چون موج كم خيز دريا، به جلو رانده مي شوند و در چهره پستي و بلندي صحرا، تغييراتي چشمگير به وجود مي آورند. گاه در ميان اين پهنه وسيع بي آرام كه تابستان ها، گرمايش بيداد مي كند، نگاه انسان به سبزه و درخت برخورد مي كند. اينها، واحه ها يا دهاتي هستند كه به همت مردماني سختكوش در اين قلب كوير، پا گرفته اند. اين مردم با تلاشي ستودني، از ده ها فرسنگ راه، با مهارتي خاص، آب را از دل خاك بيرون كشيده و به كمك قنات ها، به روستا ها آورده اند و به مدد آن مائده آسماني، سبزه و درخت كاشته اند و به طبيعتي سخت و ناموافق، صفا و زندگي بخشيده اند.
|
بخشي از بافت كهن يزد و بازمانده اي از يك چهارسوق و دستكاري هاي ناموفقي كه در آن صورت گرفته است.
باري، مشكل كمربندي از كوير بي انتها، شن روان، باد هاي سوزان، گرد و خاك شديد، كمبود آب و ناچيز بودن پوشش گياهي و درخت، همه و همه، عواملي هستند كه در بررسي بافت شهر يزد و معماري آن، بايد مورد نظر قرار گيرند. همچنين اگر بخواهيم چگونگي آثار معماري شهر يزد و شبكه هاي ارتباطي و واحد هاي مختلف آنرا آگاهانه مورد مطالعه قرار دهيم، جا دارد كه پيشينه تاريخي و حوادثي كه بر آن گذشته است را بشناسيم. بايد كه موقع يزد را از نظر سياسي و نظامي، در طول قرن هاي گذشته در ارتباط با منطقه، بررسي كنيم و بالاخره اينكه، اوضاع اقتصادي و اجتماعي آن را از آغاز بنيادگذاريش و در طول زمان حيات آن، مورد مطالعه قرار دهيم؛ آن وقت است كه خواهيم توانست براي توجيه و تجزيه و تحليل آنچه كه در پيش رو داريم، آگاهانه اظهار نظر كنيم؛ چراكه شايد در نظر نخست، مشاهده باقيمانده حصار مستحكم و سترگ اين شهر و برج و بارو هاي آن كه در نيمه اول سده پنجم پاگرفته و تا قرن هشتم نيز بر آن افزوده شده است، همچنين، ترتيب خاص شبكه هاي ارتباطي بافت داخل شهر، با گذر هاي سقف دار و كوچه هاي زير نقب مانند آن، بدون بررسي اوضاع و احوال خاص سياسي زمان و درگيري هاي مختلف منطقه، از قرن پنجم تا اوايل دوران قاجار، بدون منطق، جلوه گر شود.
بنابراين، بايد كه از حوادثي چون حملات «نكودريان» از سرحد كرمان به يزد و غارت اموال مردم آن، دربندان چهار ماهه شهر در 767 هجري كه مردم را ناگريز به خوردن اسب و خر و سگ و گربه گردانيد و بالاخره دربندان چهل و پنج روزه سال 857 هجري و ديگر تجاوز ها و درگيري هاي شهر يزد در طول تاريخ آن، باخبر بود. بايد كه در قلب تابستان و زير آفتاب سوزان يزد، از يك سوي شهر به سوي ديگر آن گذر كرد؛ تا ارزش ساباط ها را كه جا به جا، چون سايه باني گسترده، گذر كنندگان گرما زده شهر را نيرو مي بخشند، چنانكه هست، بازشناخت؛ و در جمع به اين نتيجه رسيد كه آنچه از ديرباز در يزد پايه گرفته، پديده هايي است حساب شده و مورد نياز زندگي مردم شهر، و نه نوعي فانتزي و تفنن معمارانه.
|
منظره اي از شهر يزد از فراز بام ها.
3- فضاي بافت كهن يزد ۩
در اين شهر، با يكي از پيچيده ترين و در عين حال، حساب شده ترين بافت هاي شهري كه جا به جا، فضا هاي متفاوت و چشمگيري را عرضه مي دارد، برخورد مي كنيم.
از ويژگي هاي عمده بافت اين شهر آنست كه، در تمامي محله هاي قديمي، شاهد آنيم كه هر محله واحد هاي همگاني مورد نياز مردم آن محل را در بر دارد و در واقع، محله در اطراف واحد هاي همگاني اي چون آب انبار، مسجد، بازارچه، ميدان، حسينيه و حمام شكل گرفته است. به عبارت ديگر، برنامه ريزان و شهر سازان گذشته، با توجه به اوضاع و احوال خاص زمان، به اين مسيله جالب كه هر مجموعه اي از واحد هاي مسكوني، بايد نيازمندي هاي خود را به راحتي در دسترس داشته باشد، توجه كرده اند و به اين ترتيب، گذشته از فراهم ساختن موجبات يك زندگي راحت روزانه براي مردم هر محله، نوعي همبستگي و ارتباط نزديك را نيز بين ساكنان هر محل فراهم ساخته اند؛ موضوعي كه از نظر زندگي اجتماعي و رابطه انساني ساكنان يك محل، داراي نقشي اساسي و ارزشمند است.
درباره بافت شهر يزد، نكته اي كه نمي توان از آن بي اشاره گذشت، عبارت است از، ذوق و سليقه اي كه در عرضه ساختن فضا هاي متنوع در آن به كار رفته است. هر تازه واردي كه در بافت قديمي يزد به سياحت بپردازد، در فاصله هاي مختلف، خود را در برابر فضا هايي با حال و روحيه اي خاص و متفاوت، روبرو مي بيند كه نه تنها حس كنجكاويي اش را بر مي انگيزد، بلكه اين تنوع را، پرجاذبه و مطلوب احساس مي كند.
|
منظره بخشي ديگر از شهر يزد كه هنوز بر اثر بناي ساختمان هاي بي قواره چند مرتبه، سيماي چشم نوازش دستخوش دگرگوني هاي ناموفق و آزار دهنده نشده است.
رهگذر، پس از گذشتن از يك كوچه روباز با نماي كاهگلي ديوار هاي دو طرف كه جا به جا با در هاي چوبي گل ميخ دار و سردر هاي ساده و تزييني، يكنواختي آن در هم مي شكند، يك باره در پيچ كوچه، با قوس هايي بر فراز ديوار هاي دو طرف مواجه مي شود كه بر طاق آسمان، نقش انداخته اند. كمي پايين تر، كوچه به چهار سوقي مي رسد كه بر فراز آن، گنبد كاهگلي خوش تركيبي نشسته و ديد را از سطح، به بالا مي كشد. فضاي به نسبت تاريك زير چهارسوق، در برابر روشنايي بسيار اين سوي كوچه، گام هاي رهگذر را كمي سست مي كند و او را آماده ورود به فضايي متفاوت با مسير گذشته مي سازد. زماني كه رهگذر به زير چهار سوق مي رسد، در برابر خود، بازارچه اي سرپوشيده مي بيند كه در انتهاي آن، باز، نوري تند و روشنايي اي خيره كننده، گواه آن است كه بار ديگر، مسيري روباز در پيش دارد.
رهگذر ناآشنا به بافت شهر يزد، در طول اين مسير هاي روباز، يك باره در راست و چپ خويش، با كوچه هاي تونل مانندي برخورد مي كند كه از زير ساختمان ها مي گذرند و گذري را به گذر ديگر، پيوند مي دهند؛ گويي كه در گذشته اي دور، از آنها به عنوان راه پنهاني استفاده مي شده و جز در مواقع ضروري، راه آنها باز نبوده است.
كوتاه سخن آنكه، در اين بافت، هر تازه واردي، براي نخستين بار، سردرگم مي شود و در برابر، اهل محل، به تمامي پيچ و خم ها و فراز و نشيب هاي آن، آگاهي دارند و به خوبي مي توانند ناشناس مظنون را سردرگم و متجاوزان را غافلگير سازند و راه را بر آنها ببندند و در برابرشان به خوبي مقاومت كرده و در شرايط نامساعد، به آساني بگريزند و خود را از معركه، دور سازند. و اين، همه، اگر تاريخ گذشته يزد با دقت بررسي شود، شايد به روشني بتواند نشان دهنده بازتاب اوضاع و احوال خاص سياسي منطقه و رويداد هاي آن باشد.
|
چشم انداز شهر يزد از كنار گنبد مسجد جامع؛ وجود تك گنبد هاي معدود كاشي و از آن جمله گنبد زيباي مسجد جامع يزد نشانه هايي از نقش انداز هاي هنرمندانه در جلوه بخشيدن و چشم نواز ساختن هرچه بيشتر منظره هوايي شهر به شمار مي رود زيرا كه رنگ هاي زنده و شاد اين گنبد ها جا به جا چون نگين هايي رنگين بر پايه هاي خوش تراش كرم رنگ پوشش هاي كاهگلي خودنمايي مي كنند و چون از آن خانه هاي خدا هستند كسي را آزار نمي دهند و در حسرتش فرو نمي برند.
4- چشم انداز شهر از فراز بام ها ۩
در يزد، با وجود تجاوز هايي كه به بافت آن شده و دستكاري هايي كه در نماي محله هاي قديمي صورت پذيرفته است و بالاخره لطمه اي كه بنا هاي بي قواره و ناجور جديد، به منظر شهر وارد ساخته است، هنوز مي توان چشم انداز آنرا از فراز بام ها، زيبا و دست نخورده يافت. هنوز از جهت ارتفاعي، نماي سطح بالاي شهر، با پوشش هاي شيرواني و نامتناسب، در هم نريخته و هماهنگي بام هاي كاهگلي، با خيز بادگير هاي شكوهمند و گنبد هاي خوش تركيب خاكي رنگ كه گاه چند لكه فيروزه اي، اينجا و آنجا، بر زيبايي و لطف آن افزوده، از دست نرفته است. به بيان ديگر، مشاهده شهر يزد از فراز بلندي ها و كنار گنبد مسجد جامع، هنوز گيرايي و جذابيت غير قابل وصفي دارد كه تا از نزديك، شاهد آن نباشيم، با كمتر قلم و جمله اي مي توان آنرا در پيش چشم، مجسم ساخت. از اينرو، دريغ است كه با ايجاد بنا هاي بلند و پوشش نامتناسب، اين هماهنگي و زيبايي را در هم شكست و منظري چنين صميمي و پرجاذبه را به نابودي كشاند. بايد كه در انتخاب شكل و مصالح پوشش بنا هاي جديد، فراوان دقت كرد و به هماهنگي آنها با بام هاي مجموعه معماري سنتي و محلي، وفادار ماند.
زماني كه من از جاذبه و زيبايي بافت قديم يزد، كوچه هاي كم عرض و كاهگلي آن، ساباط ها و كوچه هاي قوس دار آن صحبت مي كنم، شك ندارم كه جمع بسياري، چنين تصور مي كنند كه چون رشته و كارم، پرداختن به آثار باستاني و بنا هاي تاريخي است، بايد كه چنين بگويم؛ ولي بپذيريد كه چنين نيست و من ضمن احترام به آثاري كه در گذشته خلق شده اند، تنها به دليل آنكه اثري داراي قدمت بسيار است، آن را زيبا و پرجاذبه نمي دانم. آنچه كه من درباره قسمت وسيعي از بافت كهن يزد مي گويم، تنها به دليل قدمت آن نيست؛ بلكه به دليل مشاهده جنبه هاي منطقي و نيروي خلاقه ايست كه در آفرينش آنها، بحق، وجود دارد.
در اينجا بايد اعتراف كنم، آنچه كه من و بسياري ديگر از افراد را به تحسين بخش عمده اي از اين بافت كهن وادار مي سازد، گذشته از جنبه هاي مختلف امر، بيشتر، معلول مجموعه تغييرات ناموفقي است كه در اين بافت صورت گرفته و خلق آثار معماري زشتي است كه طي سي سال اخير، به وجود آمده است. آري؛ اگر واحد هاي معماري ساخته شده در دو سوي خيابان هاي يزد در بيست سي سال اخير، اينچنين زشت و بي قواره و بي منطق نبودند، شايد كه بافت قديمي و معماري اصيل شهر يزد، تا اين حد، نمود نمي داشت و ارزشش شناخته نمي شد. امروز، هيچ آدمي نيست كه به قدر سر سوزني از كار معماري آگاهي داشته باشد و آن وقت به خود اجازه دهد تا در شهر يزد، يك مسير صد متري را نشان دهد كه در معماري آن، ضوابط معقول از نظر شكل، فرم، مصالح و انطباق داشتن با نياز ها و بالاخره زيبايي، رعايت شده باشد.
|
|
ماهنامه هنر و مردم بهمن سال 1329 اداره كل هنرهاي زيباي كشور در وزارت فرهنگ تشكيل يافت. يكي از ادارات تابعه اين اداره كل، اداره روابط بين الملل و انتشارات، با هدف شناساندن فرهنگ و تمدن و هنرمندان كشور، در آبان ماه ســـال 1341 اقــــدام به چــاپ نشريه اي ماهانه با موضوعات هـنري، فرهنگي و ادبي به نام «هنر و مردم» بــه مدير مسئولي آقاي دكتر خدابنده لو و سردبيري آقاي عنايت الله خجسته بـه قيمت 6 ريال نمود. محل دفتر نشريه ابتدا در تهران، خيابان دانشكده، شماره 76 بود و در دي ماه 1341 به تهران، خيابان حقوقي، شماره 182 منتقل گرديد. آذر ماه 1343 اداره روابط بين الملل و انتشارات به اداره كل روابط فرهنگي وزارت فرهنگ و هنر تغيير نام داد و از شماره 133 (آبان ماه 1352)، آقاي بيژن سمندر به عنوان سردبير نشريه تعيين و از شماره 168 (مهر ماه 1355)، سردبير آن هيئت تحريريه گرديد. آخرين شماره اين نشريه (شماره 193) مربوط به آبان و آذر سال 1357است. وجود عبارت «هنر برتر از گوهر آمد پديد» بر روي جلد تمامي شماره هاي نشريه، حاكي از قدر و ارزش هنر و جايگاه آن در ميان ايرانيان است. شماره اول اين نشريه در 24 صفحه در چاپخانه سازمان سمعي و بصري هنرهاي زيباي كشور چاپ و نشر گرديده و سر مقاله شماره اول آن با عــنوان «سخني با شـما دربــاره مجله اي بـه نام هنر و مردم» بود كه با اين عبارات آغاز گرديده: «هيئت تحريريه مجله هنر و مردم افتخار دارند كه نخستين ثمره زحمات خود را بدين وسيله تقديم خوانندگان عزيز مي نمايند. كمال كوشش ما همواره بر اين بوده و خواهد بود كه بين شما از يكسو و هنر و هنرمند از سوي ديگر تفاهم بوجود آوريم و ....» اولين مقاله از شماره اول اين نشريه با عنوان «غياث نقش بند، نقاشي توانا، شـاعري خــوش قريحه و بافنده اي چيره دست» به قلم يحيي ذكاء به رشته تحرير در آمد و آخرين مقاله از اين نشريه كه در شــماره 193 بــه چاپ رسيده است، نوشته مهدي پرتوي آملي و تحت عنوان «در ريشه هاي تاريخي امثال و حكم» مي باشد. اين نشريه با هدف بالا بردن سطح هنري كشور و آشكار ساختن زواياي تازه اي از روح بزرگ و قريحه و ذوق سرشار ايراني، مستحكم ساختن قوميت و مليت اصيل ايراني، آشنا سازي افراد با هنرهاي زيباي كشور و نيز حمايت از هنرمندان و هنر ملي ايران چاپ و منتشر مي گرديد. |
|
|
|
ديدگاه هاي خوانندگان درباره اين مقاله: | 2 ديدگاه واپسين از 2 ديدگاه |
براي مقاله خوبتون ممنونم. 4/11/2011 10:44:14 AM
| mirzaee_f93[atsign]yahoo,com |
چرا اينقدر عكس هاي بي كيفيت براي بيان نظرتون انتخاب كردين 4/18/2014 3:29:24 PM |
|
هنگام چاپ: 10/9/2008 2:26:56 AM | امتياز: 4 از 5 در 14 راي | شمار بازديد: 44177 | شمار ديدگاه: 2 |
|
|