تا به افسوس ننشسته ايم، بافت يزد -تختگاه كوير- را دريابيم [2 از 2] |
|
همان گونه كه از عنوان و فهرست اين مقاله نمايان است، اين مقاله بخشي از يك مقاله بزرگتر با همين عنوان است كه تا كنون بخش هاي زير از آن در سايت غول آباد چاپ شده است:
|
|
خلاصه: اين مقاله سخني است پيرامون برخي از جلوه هاي بافت تاريخي يزد و ذكر اهميت آن و شيوه نگهداري و آسيب شناسي تخريب آن. در همين باره از آب انبار ها و نحوه تصفيه آب و پر كردن آب آنها و راه پله هاي آنها سخني گفته شده؛ همچنين درباره خانه هاي قديمي و اينكه آن معماري سازگار با محيط و اقليم بوده است. پس از آن به گذر ها و كوچه ها و سنگفرش آنها پرداخته شده و آنگاه به عوامل و آسيب هايي كه سبب ويراني و تهي شدن اين بافت تاريخي شده و مي شود پرداخته شده و كار شهرداري ها نقد شده و راهكار هايي براي نگه داشتن اين بافت و ادامه يافتن زندگي با شور و نشاط در اين بافت ارايه شده است. در پايان نيز با بيان رابطه دو طرفه معماري و مردم به بازار يزد پرداخته شده و اهميت حفظ بافت و بنا هاي تاريخي يزد بر شمرده شده است. كلمات كليدي: آب انبار، پاكنه، جو، قنات، معماري، خانه هاي قديمي، شهرداري، گذر، سنگ فرش، بازار، بافت تاريخي، يزد. |
|
مجله: هنر و مردم دوره چاپ: از 1329 تا 1357 مدير مسئول: خدا بنده لو سردبير: عنايت الله خجسته، بيژن سمندر، هيئت تحريريه ناشر: اداره روابط بين الملل و انتشارات اداره كل هنر هاي زيبا، اداره كل روابط فرهنگي وزارت فرهنگ و هنر دوره: 16 شماره: 193، آبان و آذر 1357 ه.ش. (2537 ش.ش) نويسنده: پرويز ورجاوند ناصري |
|
پرويز ورجاوند ناصري دكتر پرويز ورجاوند ناصري در سال 1313 در تهران به دنيا آمد. پس از گذراندن دوره دبستان و دبيرستان و دريافت ششم رياضي و گذراندن دوره عالي نقشه برداري، در سازمان نقشه برداري مشغول كار شد. سپس ششم ادبي را گرفته و در دانشگاه تهران دوره ليسانس باستان شناسي و فوق ليسانس علوم اجتماعي را طي كرد و با گرفتن بورس تحصيلي به كشور فرانسه عزيمت كرد و دوره انستيتوي انسان شناسي را در دانشگاه پاريس و مدرسه عالي لوور گذراند و توانست دكتراي باستان شناسي با گرايش درباره معماري ايران در دوران تاريخي را از دانشگاه سوربن دريافت كند. وي از 15 سالگي، درگير فعاليت هاي سياسي زمان در كنار نيرو هاي ملي شد و در 16 سالگي مسيوليت روزنامه «دانش آموز» در برابر «دانش آموزان» كه از سوي حزب توده منتشر ميشد را براي طيف ملي بر عهده گرفت و در روزنامه هايي چون «پرچمدار» و مجله «اميد ايران» به نوشتن مقاله و داستان تاريخي پرداخت. وي در تمامي دوران فعاليت نهضت ملي شدن صنعت نفت حضور داشت. بعد از كودتاي 28 مرداد، مورد برخورد و دستگيري قرار گرفت. در نهضت مقاومت ملي، از تلاشگراني بود كه چند بار دستگير و بازداشت شد. او پس از آنكه در سال 1339 به فرانسه رفت توانست جريان جبهه ملي را در اتحاديه دانشجويان ايراني در فرانسه مطرح و سرانجام جبهه ملي اروپا را با همكاري تني چند از كوشندگان، پايه گذاري كند كه در اولين كنگره، مسيوليت هيئت اجرايي اروپا بر عهده اش گذاشته شد و توانست روزنامه «ايران آزاد» را به عنوان ارگان جبهه ملي انتشار دهد. همزمان توانست كنفدراسيون دانشجويان ايران را سازماندهي كند و تا چند سال آن را در مسير جبهه ملي به پيش برد. او در بازگشت به ايران، پس از مشكلاتي كه با ساواك داشت، در جريان بررسي و تهيه طرح بازسازي منطقه زلزله زده بويين زهرا بر اثر تصادف شديد، بيش از 4 ماه در حالت فلج به سر برد كه به ياري يزدان پاك پس از 8 ماه به تدريج سلامت نسبي را به دست آورد. با قبول شدن در امتحان ورودي استادياري دانشگاه تهران به دليل مخالفت ساواك، از استخدام بازماند ولي با حمايت شادروانان دكتر سياسي، دكتر صديقي و دكتر صفا اجازه تدريس بدون دريافت حقوق به او داده شد. در كنار آن، مسيوليت بخش مردم شناسي و ايلات و عشاير موسسه تحقيقات علوم اجتماعي دانشگاه تهران نيز بر عهده اش گذاشته شد و همزمان، مسيوليت مركز آموزش و برنامه ريزي خدمات جهانگردي وابسته به سازمان جلب سياحان را نيز عهده دار شد و در نتيجه نخستين گام ها در زمينه تربيت نيرو هاي كاردان براي صنعت جهانگردي برداشته شد. با تشكيل سازمان ملي حفاظت آثار باستاني، با عنوان مشاور عالي و مسيول بخش تربيت كادر متخصص براي حفظ و مرمت بافت هاي قديمي و مرمت مجموعه هاي باستاني و تاريخي به فعاليت پرداخت كه عمده متخصصان معمار و باستان شناس سازمان ميراث فرهنگي از دانش آموختگان آن دوره هاي تخصصي به شمار مي روند. انتشار مجله هاي «باستان شناسي و هنر» و «فرهنگ و معماري» به صورت دو زبانه، از فعاليت هاي ديگر ايشان در سازمان ملي حفاظت آثار باستاني به شمار مي رود. در ضمن، به عنوان عضو هيئت تحريريه در دو مجله «هنر و معماري» و «هنر و مردم» مشغول به فعاليت بود. فعال ساختن بخش پژوهش هاي مردم شناسي و ايلات و عشاير در زمينه پژوهش هاي ميداني و همچنين افزودن پژوهش هاي ميداني به برنامه هاي رشته باستان شناسي در سطح كارشناسي و كارشناسي ارشد براي كارآمد ساختن نيرو هاي جوان، از ديگر تلاش هاي ايشان به شمار مي رود. انجام بررسي هاي باستانشناسي و مشاركت در كاوش هاي هفت تپه، بيشاپور، تخت سليمان و مسيوليت كاوش هاي رصدخانه مراغه و مشاوره و بررسي درباره نحوه مرمت و بازسازي شمار فراواني از جايگاه هاي عمده باستاني و تاريخي كشور چون تخت جمشيد، بنا هاي دوران صفوي اصفهان، آذربايجان، كاشان، شمال كشور و ... فعاليت هاي مستمري بودند كه براي دكتر پرويز ورجاوند ناصري تا سال 1357 ادامه داشت و بخشي از آنها، در قالب چند صد مقاله، در مجله هاي معتبر داخل و خارج و دايرة المعارف هايي چون ايرانيكا، اسلامي، تشيع و دانشنانه بزرگ فارسي و زنان ايران و ... به چاپ رسيده است. افزون بر آن، بيست جلد كتاب در زمينه هاي انسان شناسي و ايلات و عشاير، جغرافياي تاريخي و آثار باستاني مناطق مختلفي از ايران، سبك شناسي معماري، باستان شناسي و هنر، شيوه مرمت بنا هاي تاريخي، رابطه فرهنگ و توسعه و ... نيز از دكتر ورجاوند به چاپ رسيده است. علاوه بر بخش علمي زنگاني ايشان، بخشي نيز به سياست تعلق داشت. مي توان گفت كه فعاليت هاي سياسي وي از بازگشت به اروپا در چارچوب تماس با همفكران جبهه ملي و نيرو هاي ملي و تشكيل نشست هاي منظم با نيرو هاي جوان همچنان ادامه داشت و به مناسبت، در قالب مصاحبه ها يا مقاله ها در نشريات معروف بازتاب مي يافت. سرانجام در پي انقلاب سال 1357 ايران به دعوت شادروان مهندس بازرگان براي مدتي، مسيوليت وزارت فرهنگ و هنر بر عهده اش قرار گرفت. در شرايط بحراني زمان كه پاسداري از فضاي باز و حمايت از آفرينش هاي هنري در ابعاد گوناگون، كار بسيار مشكلي به شمار مي رفت و حفظ ميراث هاي فرهنگي كشور در جو آشفته و ضد فرهنگي، كوششي خستگي ناپذير را مي طلبيد، با قبول مشكلات بسيار كوشش كرد تا از ميزان فشار هاي تخريبي كاسته شود و به تلاشگران عرصه فرهنگ و هنر با تغيير فضاي سياسي كشور اميد بخشد. در سال 1360 و به ويژه پس از فراخوان جبهه ملي در 25 خرداد آن سال، وي و تني چند از اعضاي دولت موقت كه با جبهه ملي پيوند داشتند، دستگير و يك دوره سياه سه ساله زندان را از سر گذراندند كه عوارض سنگيني بر سلامت ايشان گذاشت. دكتر ورجاوند پس از آزادي، تلاش هاي وسيعي در زمينه ادامه كار هاي فرهنگي و انتشار كتاب ها و مقاله ها انجام داد و در موارد گوناگون اوضاع سياسي و جامعه ايران، صد ها مصاحبه با رسانه ها انجام داد و تلاشش بر آن بوده تا اميد از جامعه و نسل جوان رخت بر نبندد و تلاش دشمنان خارجي نتواند همبستگي ملي و يكپارچگي كشور را خدشه دار سازد. وي در اين راه فشار هاي همه جانبه را با تمامي وجود تحمل كرد و و با اميد به يزدان پاك همواره در پي معرفي هرچه بيشتر تاريخ و فرهنگ پربار ايران و تشويق جامعه براي پاسداري از استقلال و يكپارچگي ميهن بود. وي سرانجام در 19 خرداد سال 1386 در 73 سالگي دار فاني را وداع گفت. چكيده اي از كارنامه زندگاني وي و تاريخ آنها بدين شرح مي باشد: تولد در تهران سال 1313؛ ليسانس باستان شناسي از دانشگاه تهران سال 1337؛ فوق ليسانس علوم اجتماعي از دانشگاه تهران سال 1339؛ ديپلم انستيتو انسان شناسي فرانسه؛ مدرك مدرسه عالي لوور با تكيه بر باستان شناسي شرق و دوران اسلامي؛ دكتراي باستان شناسي در زمينه معماري باستاني ايران و مقايسه آن با يونان و مصر سال 1343؛ استاديار دانشگاه تهران از سال 1344؛ دانشيار دانشگاه تهران از سال 1348؛ استاد دانشگاه تهران از سال 1352؛ مشاور عالي سازمان حفاظت آثار باستاني در قبل از انقلاب، رييس مركز برنامه ريزي و آموزش خدمات جهانگردي سال 1344؛ وزير فرهنگ و هنر در دولت موقت مهندس بازرگان؛ عضو نهضت مقاومت ملي در زمان مصدق؛ مدير مسيول و سردبير چند نشريه مهم قبل از انقلاب؛ صاحب كتاب هايي چون سبك شناسي هنر معماري در سرزمين هاي اسلامي، خراسان و ماوراء النهر، سيماي تاريخ و فرهنگ ايران در موزه هاي اتحاد شوروي، ايران و قفقاز، سيماي تاريخ و فرهنگ قزوين در 3 جلد، پيشرفت و توسعه بر بنياد هويت فرهنگي و .... |
|
فهرست:
۞ 1- آغاز سخن ۞ 2- ويژگي ها و ارزش هاي بافت كهن يزد در رابطه با اقليم و زندگي ۞ 3- فضاي بافت كهن يزد ۞ 4- چشم انداز شهر از فراز بام ها |
|
5- آب انبار ها، پاكنه ها و جو هاي يزد ۩
|
چشم اندازي زيبا از بافت هم آهنگ و پرجاذبه پيرامون مسجد جامع يزد، سرشار از سايه روشن ها و گوناگوني هاي طرح و حجم در فضا.
براي شهري چون يزد كه ارزش آب، بيش از هر جاي ديگر در آن با تمام وجود احساس مي شود، آب انبار ها در بافت معماري آن به حق، جايگاهي بس والا دارند و در بيشتر محله ها، يكي از چند اثر مهم معماري هستند كه قلب محله را تشكيل مي دهند. وجود گنبد هاي وسيع فراز منبع، سردر هاي بلند و بالاخره چشمگير تر از همه، هواكش هاي متعدد پيرامون منبع كه چون گلدسته مسجد ها با طرحي زيبا و كشيدگي خوش تناسب، نظر را به سوي آسمان نيلگون متوجه مي سازد، همه و همه، مجموعه اي شكوهمند و زيبا را عرضه مي دارند كه چون معبدي بزرگ و مقدس، هر رهگذري در برابر آن، قدم آهسته مي سازد و تحت تاثير جاذبه خاص آن قرار مي گيرد. رهگذري كه از گرماي شديد، نفس در سينه اش حبس شده و تشنگي زبانش را چون تخته سخت ساخته و لب هايش چون بيماري كه در تب شديد مي سوزد، داغمه بسته (1) ۞ است، با شوق از سراشيب پلكان ها پايين مي رود تا با نوشيدن جرعه اي آب و احساس خنكي در ژرفاي پلكان ها، جاني تازه بيابد و يزدان را از نعمتي كه بر او ارزاني داشته در دل ستايش كند.
درباره آب انبار هاي يزد مي گويند كه براي تصفيه آب آن، موادي چون نمك و آهك بر آن مي افزوده اند. ميزان آهك و نمك افزوده شده آن قدر بود كه بر روي سطح آب، قشري به نسبت ضخيم تشكيل مي داد. پاره شدن اين پرده، نشانه آلوده شدن آب و نجس بودن آن به شمار مي رفت. به طور معمول، كليه سازندگان و وقف كنندگان آب انبار هاي يزد، استفاده از آب آب انبار را جز براي مصرف خوردن، حرام كرده اند و اين نبوده، جز به دليل كمبود آب. در اين ميان، برخي از آب انبار ها و از جمله «آب انبار پنج بادگير» يزد را مي توان جزو استثنائات دانست؛ زيرا كه وقف كننده، استفاده از آبش را براي مصارف ديگري جز آشاميدن نيز مجاز دانسته است.
در شهر يزد در مجموع، نزديك به 75 آب انبار وجود دارد كه بسته به وسعت و تعداد ساكنان هر محله، از يك تا چند آب انبار در هر محله وجود داشته و نياز مردم را بر مي آورده است. آبي كه در اين آب انبار ها ذخيره مي ساختند، همه، آب قنات بود؛ نه آب باران. از سوي ديگر، بخش عمده آب مورد نياز كشتزار هاي يزد و روستا هاي منطقه نيز از آب قنات ها تامين مي گشت و به همين دليل، دانش آب يابي و فن كندن قنات در اين منطقه از ديرباز از اهميت و اعتباري خاص برخوردار بوده است.
|
شايد بتوان گفت كه چشم گير ترين نماد شهر يزد را بادگير هاي آن تشكيل مي دهد، تا جايي كه يزد را گاه شهر بادگير ها نيز گفته اند؛ درباره اهميت بادگير ها و هواكش ها با توجه به نقش مهم اين پديده فني در معماري شهري چون يزد با موقعيت ويژه آب و هوايي آن تنها كافي است گفته شود كه بادگير ها شريان هاي اصلي حيات را در متن معماري يزد تشكيل مي دهند؛ در اين تصوير پنج بادگير هشت را با همه زيبايي و شكوهشان كه به سوي آسمان خيز برداشته اند مشاهده مي كنيم. |
از جمله قنات هايي كه نياز مردم يزد و پيرامون آن را تامين مي ساخت، مي توان قنات هايي چون «نرسو آباد»، «زارچ»، «طهره»، «خاني»، «وقف آباد»، «الله آباد»، «دولت آباد»، «شيخ داد» يا «چشمه نو»، «قنات شاهي» يا «آب شاهي» كه توسط «امير چخماق» ايجاد شده بود و «صدر آباد» را ياد كرد. در نهايت تاسف، به دلايلي چند، امروز تعدادي از آنها خشك گرديده و ديگر آب خوش و گوارا در آنها جريان ندارد و در مظهرشان نشاني از حركت دلپذير آب ديده نمي شود. اين در حالي است كه به قولي، سطح آب زيرزميني در شهر يزد، هر سال چيزي بيش از يك متر پايين مي رود و كمبود آب، خطري بزرگ براي شهر و منطقه يزد به شمار مي رود.
در مسير قنات ها كه از داخل شهر مي گذرد، پيش از آنكه به مظهر قنات برسيم، محل هايي براي دسترسي به آب ايجاد كرده اند كه بسته به ژرفا و محلشان، به نام هاي مختلف خوانده مي شود:
● پاكنه: سراشيبي يا پلكاني است كه در مسيري با ژرفاي كم به جريان زيرزميني آب قنات راه مي يابد و در داخل بنا و مجموعه قرار دارد. ● جو: پلكان بلندي است كه در مسير كوچه و خيابان قرار دارد و با ژرفاي زياد به آب قنات دسترسي مي دهد. در آنجا، فضاي به نسبت بازي است كه تني چند از مردم گرمازده را براي مدتي مي تواند در خود جاي دهد و آب و هواي خنكي را بدانها ارزاني بدارد و سپس سرحال، روانه ادامه راه و كارشان سازد.
راه پله هاي آب انبار ها نيز به سهم خويش، پناهگاه هاي مناسبي براي رهگذران تشنه و گرمازده در روز هاي گرم و تف زده تابستان هاي يزد به شمار مي روند. پله آب انبار ها را «راچونه» يا «راچينه» گويند و گاه ژرفاي پاشير تا صد راچينه مي رسد. در مسير پلكان ها چند پاگرد وجود دارد كه بزرگترين آنها را «واشدگاه» مي گفتند. در همين پاگرد ها است كه رهگذران، دمي مي آسايند. در گذشته در برخي از آنها، قهوه چي هاي دوره گرد، سماوري مي گذاردند و دستگاه چاي را علم مي كردند و از رهگذران، با صفا و لطفي خاص پذيرايي مي كردند.
|
عكس راست: سردر باشكوه يك آب انبار در يزد. عكس چپ: راچينه يا پلكان هاي آب انباري در يزد. |
درباره توجيه ارزش و اهميت اين جو ها و راه پله هاي آب انبار ها، مشكل بتوان چنانكه بايد، حق مطلب را بيان داشت؛ جز آنكه فرد، خود از نزديك آنها را ببيند و احساس كند. يعني آنكه پس از ساعت ها كار و تلاش و بعد از مدتي راه سپردن در كوچه هاي يزد در تابستان گرم و تف زده اين شهر به جويي و يا آب انباري برسد و از آن پايين رود. آن وقت است كه مي تواند تفاوت هواي كوچه و بن جوي و پلكان آب انبار را چنانكه هست درك كند و لذت ببرد. در چنان حالتي است كه با آگاهي و شناخت لازم، قدرت خلاقه و هنر سازندگان اين اثر را ستايش خواهد كرد.
نكته جالب درباره تعدادي از آب انبار هاي يزد آن است كه با وجود لوله كشي آب، هنوز برخي از آنها مورد مصرف دارند و تابستان ها مردم محل از آب بسيار خنك آنها كه زمستان از آب لوله پر ساخته اند، استفاده مي كنند.
|
نمايي از درون يك خانه در يزد با تالار ايوان مانندش، تزيينات زيباي دو سوي آن و طاق نما هاي ضلع هاي جانبي حياط.
6- يزد و معماري خانه هاي سنتي آن ۩
احتمال دارد تازه واردي كه يزد را نمي شناسد و ذوق گردش در بافت آن را به منظور شناسايي ويژگي هاي آن ندارد، بعد از ساعتي عبور در گذر ها و كوچه هاي يزد و ديدن ديوار هاي كاهگلي دو سوي گذر ها، احساس يكنواختي كند و سيماي كاهگلي ديوار ها در او اين تصور را به وجود آورد كه جز در بنا هاي مهم تاريخي شهر، در ديگر قسمت ها و به خصوص محل هاي مسكوني، نشاني چشمگير از هنر معماري و تزيينات آن نخواهد يافت. در چنين وضعي، اگر اين تازه وارد بتواند از پوسته اي به نام ديوار كه واحد هاي مسكوني را از گذر ها جدا مي سازد، عبور كند و قدم به درون خانه هاي قديمي بگذارد، آن وقت، دريافتش و نظرش تغيير خواهد كرد و سراپا، شور و حال خواهد شد.
آري؛ در پس ديوار هاي به نسبت بلندي كه خانه ها را در بر گرفته اند، و در پشت هشتي هايي كه خانه ها را از كوچه جدا مي سازند، در بيشتر محله هاي يزد با خانه هايي برخورد مي كنيم كه به واقع، شايسته آنند تا زيبا بخوانيمشان و از ديدنشان لذت ببريم.
خانه هاي قديمي يزد، همه، از فضاي به نسبت وسيع و مستطيل شكلي برخوردارند. در ميان صحن حيات، حوض هاي كشيده اي قرار دارد كه دو طرف آنها را باغچه هاي مستطيل شكل با درخت هاي انار، در بر گرفته اند. اين سطحه آب و درخت هاي سرسبز اطراف آن، به خصوص زماني كه درخت ها غرق در گل انار هستند، منظره اي جالب و تماشايي به وجود مي آورد. در بيشتر خانه ها، مقابل ورودي، كه در گوشه حيات و يا در كنار يكي از دو ضلع كوچك صحن واقع است، تالار اصلي و پنج دري قرار دارد كه گاه در مقابل آن ارسي گذارده اند و گاه مقابل آن باز است و صورت يك تالار ايوان مانند با عمق زياد را دارد.
|
نما سازي بنا هاي يك سوي حياط؛ در اين تصوير در قسمت بالا شاهد طاق نما هاي زيبايي هستيم كه با آهنگي مناسب سراسر بدنه بنا را فرا گرفته اند؛ نقش اندازي هاي جالب رسمي بندي هايي كه در قسمت زير قوس ها انجام گرفته، جلوه اي خاص به بنا بخشيده است؛ در قسمت پايين طاق نما ها شاهد پنجره هاي مشبكي هستيم كه در نهايت زيبايي، نوري ملايم را به داخل اطاق ها مي پراكنند و فضاي دوست داشتني و خلسه آوري را براي ساكنان آنها مي آفرينند. |
بنا هاي سه سوي ديگر، به طور معمول، دو طبقه هستند و در بالا، پنجره هاي كم عرض در داخل قاب سازي هاي زيبا به صورت قوس هاي نيزه دار، خود نمايي مي كنند. پنجره ها را براي آنكه آفتاب به درون نيفتد، چنان ساخته اند كه در عمق 30 سانتي قاب ها قرار گرفته اند. دور قاب هاي پنجره ها و در ها را چفتي باريك از گچ فرا گرفته كه بر روي زمينه اصلي سيمگل نماي بنا، جلوه اي خاص به مجموعه مي بخشد. براي زينت بيشتر بنا، بالاي در هاي ورودي و زير نيزه قاب هاي دور پنجره ها، با هنرمندي خاصي، نوعي كار بندي تزييني با نماي قطار مقرنس ايجاد كرده اند و تمامي لبه هاي برجسته آنها را با گچ، مشخص ساخته اند و در مجموع، تابلو هايي ديدني به وجود آورده اند كه نه تنها تكرار آنها چشم را خسته نمي كند، بلكه نگاه انسان، با شوق، سراسر بنا را به آرامي طي مي كند و لذت مي برد. درون تعدادي از اطاق ها، به خصوص آنها كه از فضاي بيشتري بهره مند هستند، داراي تزيينات گچبري و آيينه كاري و نقاشي روي چوب است.
|
نمايي ديگر از فضاي داخل يك حياط در يزد.
خانه هاي يزد با وجود گرماي شديد تابستان و باد هاي سوزنده كويري و سرماي نفوذ كننده زمستان، در هر دو فصل، از چنان ويژگي هايي برخوردارند كه مي توانند راحتي و هواي مطبوعي را به ساكنانشان ارزاني بدارند؛ زيرا كه از دير ترين روزگاران، معماران يزدي با توجه به شناخت آگاهانه اي كه از شرايط اقليمي و آب و هواي سرزمين خود داشته اند، در انتخاب مصالح براي ساختن خانه و ديگر فضا هاي معماري اي كه زندگي در آنها جريان داشته، دقت و نكته سنجي خاصي به كار برده اند.
آنها با وجود دسترسي داشتن به گونه هاي مختلف سنگ و مرمر هاي خوش نقش و با وجود مهارت داشتن در ساختن آجر، هيچ گاه از اين دو پديده در جسم و نماي بنا بهره نبرده اند و تنها، خشت را به خدمت گرفته اند؛ زيرا به ياري اين پديده ارزان قيمت، خود را در ايجاد فضا هايي محفوظ در برابر نفوذ گرما و سرماي شديد تابستان و زمستان، فراوان موفق مي ديدند. آنها با ساختن جرز ها و ديوار هاي ستبر خشتي، توفيق آن يافته اند تا به راحتي، راه نفوذ سرما و گرما را به داخل بنا سد سازند. همچنين با ايجاد سقف هاي كاذب «خوانچه پوش» در اطاق ها، راه را بر نفوذ گرما از راه بام نيز بسته اند. بالاخره آنكه، با ايجاد زيرزمين هاي وسيع و بادگير هاي بلند، فضاي خنك و دلچسبي را در جهنم بعدازظهر هاي يزد براي اهل خانه فراهم ساخته اند.
|
عكس راست: تصويري از يك بادگير زيبا با طرح مستطيل شكل؛ بادگير هاي يزد گذشته از شاهكاري كه در زمينه كارآيي فني آنها به كار بسته شده است، از نظر جلوه بخشيدن به چشم انداز عمومي و ارتفاعي شهر نيز داراي نقشي اساسي و چشم گير هستند و توجه هر مسافري را مدت ها به سوي خويش جلب مي سازند و لب ها را به ستايش مي گشايند. عكس چپ: تصوير نقش و نگار هاي يكي از مشبكي هاي داخل طاق نما ها. |
بحث درباره ويژگي هاي ساختماني و هنري خانه هاي يزد و تشريح انواع نقشه ها و نما سازي هاي آنها، با توجه به تعداد فراوان و تنوعي كه در آنها وجود دارد، مطلبي است كه پرداختن به آن، نياز به زماني وسيع و كاري جدي و اساسي دارد؛ و چيزي نيست كه بتوان آن را در طي چند صفحه، مورد گفتگو قرار داد. ولي نكته اي كه بايد به آن اشاره كرد اين است كه، يزدي، همان قدر كه در نماي بيرون خانه، رعايت نهايت سادگي را كرده و در تلاش چشم و هم چشمي با همسايه برنيامده است، درون خانه را كه محل گذران عمده ساعت هاي روز براي كدبانوان، كودكان و نوجوانان خانواده بوده، تا حد امكان به گونه اي دلپذير و باروح آراسته و زينت كرده است. ساكنان خانه، ساعت هاي كار و فعاليت و استراحت را در فضايي سرشار از صفا و زيبايي هاي چشم نواز به سر مي برند. وجود حوض هاي به نسبت وسيع و باغچه هاي پيرامون آنها، خاطره مناطق خشك و كم آب كويري را از خاطر ساكنان خانه بيرون مي برد و در عوض، احساس زيستن در محيطي باطراوت را برايشان ايجاد مي سازد. به بيان ديگر اينكه، درون خانه يزدي، فضايي است سرشار از زندگي و زيبايي.
7- دستكاري هاي ناموفق در بافت يزد و عوامل موثر در ويراني محله هاي قديمي ۩
|
تصويري از نماي بنا هاي كنار يك خيابان تازه ساز.
نكته قابل توجه در مورد رو به ويراني نهادن بخشي از بافت قديم يزد و ديگر شهر هاي كهن اين سرزمين را مي توان در عامل زير جستجو كرد. مردم هر محله در گذشته، خود را مسيول حفظ و نگهداري محله خود مي دانستند، و گذشته از مرمت و نظافت نماي خانه هاي خود، در امر نگهداري از برخي واحد هاي همگاني چون مسجد، آب انبار، بازارچه و ميدان، چنانچه موقوفات آنها كفاف مخارج نگهداري آنها را نمي داد، به طور دسته جمعي اقدام مي كردند و هميشه، آباد و تميز و سرپا نگه اشان مي داشتند. ولي از زماني كه پاي واحد عريض و طويلي به نام «شهرداري» به ميان كشيده شد و همه ساله به عناوين مختلف «بر و بالكن»، «نوسازي» و غيره به زور از مردم پول هاي كلاني گرفته مي شود، وضع دگرگون شده و محله هاي قديمي، سال به سال رو به ويراني مي روند؛ زيرا كه مسيولان شهرداري، خود را در قبال نيازمندي هاي ساكنان اين محلات كه به گونه هاي مختلف، ماليات مي پردازند، مسيول نمي دانند و تمام هم خود را به كار مي برند تا بلوار ها و خيابان هاي تازه اي بكشند و بي حساب، شهر را در جهتي خاص، توسعه دهند؛ زيرا كه آنها، گذشته از استفاده هاي خاص، نشانه تحول و پيشرفت شهر را در ايجاد بلوار هاي پهن و خيابان هاي متعدد و مستقيم و درنتيجه در هم كوبيده شدن بافت هاي كهن و ساختن بنا هايي با مصالح جديد و شكل هايي بي تناسب و بدون ارتباط با طرح هاي سنتي مي دانند.
امر توسعه شهر همراه با شبكه هاي جديد، تامين آب، برق و تلفن در بخش نوين شهر، موجبات هجوم كساني را كه در بافت هاي قديمي و اصلي شهر از داشتن هرگونه امكان رفاهي و خدمات شهري اي بي بهره هستند، به سوي اين بخش هاي تازه ايجاد شده، فراهم مي سازد و نتيجه آنكه، با بيرون رفتن گروه هاي صاحب امكان از بافت هاي اصلي، به تدريج، مردمي با درآمد ناچيز جاي آنها را مي گيرند و اين دسته، نه تنها كوچكترين امكاني براي حفظ و نگهداري اين بافت ها در اختيار ندارند، كه از حداقل نيرو نيز براي تحت تاثير قرار دادن مسيولان شهري بي بهره اند. نتيجه آنكه به تدريج، غبار فرسودگي بر سراسر محله مي نشيند و آنرا به روزي مي اندازد كه از آن، بوي نيستي و تهي شدن از تلاش و زندگي به مشام مي رسد.
|
تصوير بخشي از مركز يكي از محله هاي قديمي يزد كه به گونه اي ناموفق مورد دستكاري قرار گرفته است.
اگر با علاقه و كنجكاوي در شهر يزد به سير و سياحت بپردازيم، هنوز هم در برخي محله ها مي توان نمونه اي از كوچه ها و گذر هاي سنگفرش را ديد. دست كم از دوران صفويه به بعد، آگاهي داريم كه براي جلوگيري از بر پا شدن گرد و غبار در تابستان و ايجاد گل و لاي در زمستان، خيابان ها و كوچه هاي عمده شهر ها، ميدان ها و صحن هاي وسيع را سنگفرش مي كرده اند. ذوق و سليقه اي كه در شبكه بندي آجري و سپس نقش انداختن با قلوه سنگ ها به كار مي بردند، با توجه به نمونه هاي موجود، خود، شاهكاري ارزنده از شهر سازي اين دوران ها به شمار مي رود.
در يزد با وجود اينكه جنس خاك كف بيشتر گذر ها از شن روان بوده، با اين حال چنانكه گفته شد، از ديرباز اغلب آنها سنگفرش بوده است. در بررسي هاي كلي و اجمالي اي كه در اين باره صورت گرفته در برابر بيشتر خانه ها و هشتي ها با سه نوع سنگفرش برخورد گرديده كه عبارتند از: (2) ۞
الف- سنگفرش به صورت قلوه سنگ هاي درشت و نامرتب، خاص محله هاي كم درآمد. نشانه هايي از اين نوع سنگفرش هنوز در محله «فهادان» و «شاه كماليه» وجود دارد. ب- سنگفرش با سنگ هاي قلوه متوسط بدون طرح يا با طرح هاي ساده. ج- سنگفرش خانه هاي اعياني با ريگ هاي ريز و طرح هاي هندسي جالب و متنوع.
در گذشته اي نه چندان دور، تا آن زمان كه از شهرداري خبري در بين نبود، مردم هر كوچه و گذر با همكاري هم، نسبت به مرمت و نگهداري اين سنگفرش ها اقدام مي كردند و هر صبح و عصر، كدبانو هاي يزدي، در خانه ها را جارو مي كردند و نمي آب مي پاشيدند تا كوچه و گذرشان، پاك و بانشاط باشد. هنوز بسيارند از زنان و مردان يزدي اي كه كوچه هاي آب پاشي شده و سنگفرش قديم را به خاطر دارند و هم اكنون نيز در برخي محله ها، با كوچه هاي جارو شده برخورد مي كنيم كه بوي خاك و كاهگل نمناك، فضاي گذر را پر ساخته و توجه هر رهگذري را هر قدر هم كه بي تفاوت و درگير باشد، به خود جلب مي سازد.
|
تصويري از محوطه وسيع باغ دولت آباد و دورنمايي از بناي جالب آن؛ باغ دولت آباد كه مدت زماني محل زندگي كريم خان زند بوده از نظر شيوه باغ سازي از نمونه هاي اصيل باغ سازي ايراني به شمار مي رفته است؛ وجود قنات پرآب دولت آباد عامل موثري از سرسبزي اين باغ بوده است؛ به اميد آنكه اين باغ بار ديگر روزي بر اساس طرح اصلي زنده گردد و به گونه گردشگاهي در اختيار مردم يزد گذارده شود. |
با اين حال، يكي از مشكلات كنوني قسمت عمده شبكه هاي ارتباطي بافت كهن يزد را، كوچه هاي خاكي آن تشكيل مي دهد؛ كوچه هايي كه در تابستان، خاك و غبار آن، و در زمستان، گل و لايش، مردم ساكن آنها را به عذاب مي آورد و فرياد اعتراض بحق آنها را بلند مي سازد. در برابر اعتراضات مردم، شهرداري، راه چاره را آسفالت كردن اين مسير ها مي داند و براي آسفالت كردن آنها ضوابطي دارد كه اين ضوابط، تا حد فراوان الگويي است از روي ضوابط «شهرداري تهران». عرض كمتر از 10 يا دوازده متر را مردم بايد آسفالت كنند. همين يك ماده كافي است كه مردم، ناخودآگاه به قطعه قطعه كردن بافت شهر و محله خود، تن در دهند.
|
يك خيابان جديد ديگر و بازمانده اي از يك اثر ويران شده.
در تمام طول زماني كه «شهرداري يزد» شروع به كار كرده است، حتي يك بار هم به فكر آن نبوده كه به جاي عريض كردن بي منطق همه گذر ها و آسفالت كردن، با حوصله لازم، نياز هر محله اي را بررسي كند و سپس با پس بردن ديوار هاي ساده، در عين حفظ شكل بافت اصلي، گذر ها را عريض، و سنگفرش كف آنها را مرمت كند. به نظر مقامات مسيول، وجود كوچه هاي پيچ و تاب دار و حفظ ساباط ها و بازارچه ها، با امر پيشرفت و عمران شهر مغاير است. به نظر آنها، سنگفرش، نشانه اي از عقب افتادگي، و آسفالت، مظهر تمامي پيشرفت ها است! حال با آسفالت كردن تمامي خيابان ها و كوچه هاي يزد، چگونه تابستان، اين شهر را به جهنم تبديل خواهند ساخت، امري است كه به نظر آنها در برابر مظاهر پيشرفت، مي توان آن را ناديده انگاشت.
بنابراين اگر بخواهيم موجبات ادامه حيات و زندگي پرتحرك را در اين بافت ها فراهم سازيم، بايد كه مسيولان شهرداري ها در سياست غلط موجود خود تجديد نظر كنند. بايد كه بر اساس يك برنامه مطالعه شده، همه خدمات شهري مورد نياز مردم اين محلات را برايشان فراهم سازند. شبكه هاي ارتباطي اين محله ها را به جاي در هم كوبيدنشان، با ايجاد يك خيابان پهن و مستقيم و متناسب با حجم جمعيت آنجا، با حفظ فضاي كلي و اصلي، اصلاح و توسعه دهند.
شك نيست كه مردم محل مي خواهند تا با ماشين، از يك سوي شهر، خود را به نزديكي خانه خود برسانند و يا وسايلي كه خريده اند را به آنجا حمل كنند و همچنين مي خواهند مطمين باشند كه در موقع بروز حادثه و بيماري، به آساني و بدون از دست رفتن وقت، بيمار خود را به پزشك برسانند. اينها، همه، خواست هاي معقولي است كه با مطالعه دقيق بافت اكثر محله ها، مي توان موجبات تحقق آن را فراهم ساخت.
|
تصويري از يك خيابان تازه ساز كه قلب بخش عمده اي از بافت كهن شهر براي ايجادش دريده شده و ويرانه هاي دو سوي آن به رهگذران پوزخند مي زند.
در «اندونزي» در برخي محله هاي قديمي، به جاي در هم ريختن شبكه هاي كم عرض و پر پيچ و خم، ماشين هايي را به «ايتاليا» سفارش داده اند كه به راحتي در اين شبكه ها عبور مي كند. به عبارت ديگر، نه مردم را از داشتن امكانات معقول و مورد نياز بي بهره ساخته اند و نه آنكه بافت قديمي را بي پروا براي عبور دادن وسايل حمل و نقل جديد، در هم كوبيده اند.
بايد كه با استفاده از برخي واحد هاي غير قابل استفاده چون بار انداز ها و كاروانسرا ها، نسبت به ايجاد واحد هاي رفاهي مورد نياز مردم با توجه به نياز هاي زندگي امروز اقدام شود؛ و با ايجاد فضاي سبز، از سطح يك باغچه گرفته تا پارك هاي متوسط، فضايي باطراوت و شاد براي ساكنان محله فراهم ساخت.
در زمينه تغيير بافت هاي قديمي، به خصوص در قسمت هاي اساسي آن، بايد تمامي جنبه هاي زندگي مردم و چگونگي رشد شهر و مبناي حيات اقتصادي آن را در نظر گرفت و بر اساس بررسي هاي علمي و همه جانبه، طرح هاي لازم را تهيه و به مورد اجرا گذارد؛ زيرا كه ايجاد شبكه هاي جديد و بدون مطالعه در قلب بافت كهن شهر، گذشته از لطمه اي كه بر پيكر يك شهر تاريخي اي چون يزد وارد مي سازد و آن را تباه مي سازد، از نظر حيات اقتصادي شهر نيز مي تواند اثرات منفي به بار آورد. در اين باره، بي مورد نخواهد بود تا به آنچه كه بر سر «بازار يزد» آمده، اشاره كنيم.
|
عكس راست: تصويري از بناي زيبا و جالب باغ دولت آباد يزد و بادگير معروف آن. عكس چپ: تصويري از نورگير و كاربندي هاي زير سقف بناي باغ دولت آباد يزد. |
بازار بزرگ شهر كه مركز عمده فعاليت اقتصادي شهر و منطقه را در بر مي گرفته، در گذشته، قلب شهر را تشكيل مي داده و با بافت پيرامون خود به گونه اي حساب شده و معقول در ارتباط بوده است. در هر بخشي و راسته اي از آن، گروه معيني از بازرگانان و اهل حرفه و فن به كار و كسب مي پرداختند و تمامي آن از رونق لازم بهره مند بوده است. ولي از زماني كه بدون كوچكترين مطالعه و بررسي، با كشيدن «خيابان شاه» (3) ۞ بازار را دو نيمه ساخته اند، پيوند و همبستگي بين واحد هاي مختلف آن از ميان رفته و به تدريج تعدادي از دكان ها به دو طرف خيابان جذب شده و در حال حاضر در برابر رونق مناسب قسمت بالاي بازار، قسمت پايين آن به وضعي نامناسب دچار گشته و فعاليت آن، روز به روز كاهش مي يابد.
|
حصار و برج زيباي خشتي كه مجموعه باغ دولت آباد را در بر گرفته است؛ در پشت اين حصار زماني يكي از دل انگيز ترين باغ هاي يزد قرار داشته است.
همچنين با وجود رونق فعاليت در زمينه هايي چون پارچه، فرش و خشكبار، به دليل آنكه بازار ها و راسته هاي مربوط، فاقد شبكه هاي ارتباطي كافي و كشش لازم هستند، اكثر آنها مي روند تا حيات فعال خود را از دست بدهند. از اين رو ضرورت دارد تا با توجه به اوضاع و احوال خاص زمان و تغييراتي كه در سطح شهر به عمل آمده، نسبت به فراهم ساختن موجبات ادامه حيات فعال اين واحد ها اقدام شود. از جمله آنكه با استفاده از كاروانسرا ها و بار انداز هاي قديمي اطراف همين بازار ها و راسته ها، ترتيبي فراهم ساخت تا امكان رسانيدن ساده و آسان محصولات به آنها فراهم آيد و شبكه هاي ارتباطي آنها با خيابان هاي پيرامون به راحتي در ارتباط باشند كه موجبات ادامه فعاليت سالم آنها فراهم آيد و زندگي را از دست ندهند.
انجام همه اين كار ها به آن نيت است كه مي خواهيم زندگي و تلاش سازنده از اين محله ها رخت بر نبندد؛ و به فرض امكان حفاظت، محله هاي قديمي و آثار معماري سنتي، جنبه يك مجموعه موزه خالي از سكنه را پيدا نكند. ما معتقديم كه شهر ها در سير حيات خويش با توجه به اوضاع و احوال زندگي اجتماعي و اقتصادي ساكنانشان و شرايط خاص سياسي زمان و بالاخره ويژگي هاي نمود فرهنگ هر دوران به طور معقول در بافت و شكلشان، تغييراتي پديد مي آيد. اين، چيزي است كه در گذشته نيز صورت پذيرفته است؛ ولي با توجه به پيشرفت سريع تكنولوژي لجام گسيخته از يك سو، سودجويي گروهي از صاحبان زر و زور از سوي ديگر و بالاخره ناآگاهي جمعي از مقامات و مسيولان شهري، شاهد آن هستيم كه دگرگوني در بافت شهر ها، به گونه اي انفجاري در آمده است. بنابراين، همه حرف و سخن ما اين است كه تا اوضاع و احوال نابسامان كنوني، موجبات بروز فاجعه اي جبران نشدني را در باقي مانده بافت هاي قديمي شهر هاي كهن اين سرزمين سبب نشده است، به فكر نجات معقول اين بافت ها باشيم و حفظ و نگهداري منطقي و حساب شده آنها را، وظيفه اي ملي و فرهنگي بدانيم.
|
تصويري از نورگير و رسمي بندي هاي زيباي زير سقف بناي باغ دولت آباد.
از ياد نبريم كه بين بافت معماري هر شهر و ويژگي هاي فرهنگي، زندگي اجتماعي و خصوصيات اخلاقي مردم ساكن آن بافت، پيوندي انكار ناپذير وجود دارد. مي خواهيم رابطه هاي اجتماعي متكي بر انسانيت، شرف، بزرگواري، گذشت و فداكاري، ياري دادن و ياري ستاندن، محبت كردن، دزدي نكردن، حرمت هم را نگه داشتن، به ناموس ديگران تجاوز نكردن، لوطي گري داشتن و ...، همه و همه را كه هنوز نزد بيشتر مردم باصفاي يزد و آنها كه شخصيت و فرهنگ ريشه دار و مايه گرفته از فضا و شكل زندگي اصيل اين مرز و بوم را حفظ ساخته و گرامي مي دارند، همچنان زنده و پابرجا بماند. بايد بدانيم كه پايدار ماندن اين همه ارزش هاي والاي انساني و فرهنگ ملي و بومي، جز در پيوندي ناگسستني با حفظ مجموعه بافت موجود معماري اين شهر، ميسر نخواهد بود.
آري، من معتقدم كه ويژگي هاي اجتماعي و انساني ارزشمند و شناخته شده حاكم بر جامعه يزد به ميزان فراوان با شكل و فضاي خاص بافت اين شهر در رابطه است؛ و همان طور كه فرهنگ حاكم بر جامعه يزد در شكل بخشيدن و ايجاد اين مجموعه، در تمامي زمينه ها دخالت مستقيم داشته است، شكل و فضاي اين بافت نيز بر زندگي ساكنانش تاثير گذارده و خط هاي اصلي و چگونگي رابطه هاي عميق اجتماعي، بين گروه هاي مختلف جامعه، مردم هر محله و گذر را، نظم و نسق بخشيده است؛ چنانكه بسياري از رابطه هاي ارزشمند و معقول اجتماعي، اقتصادي و اخلاقي حاكم بر جامعه بازاريان اين شهر را در دراز مدت، بيرون از بافت خاص بازار و جاذبه ها و سنت هاي آن، قادر به نگهداريشان نخواهيم بود؛ همچنانكه به زودي از همدلي هاي آگاهانه و والاي موجود ميان ساكنان محله ها و گذر هاي ديرپاي يزد، بيرون از بافت كهن آن در خانه هاي ساخته شده در دو سوي خيابان هاي پهن و پر غريبه و پر رفت و آمد اين شهر، ديگر نشاني نخواهيم يافت.
از اين رو است كه با همه نيرو و توان خويش مي خواهم كه بافت شهر يزد از نابودي نجات يابد و ساليان دراز ديگر، ساكنان نجيب و باصفايش، سرشار از نشاط و شور، در آن شادمانه و به دور از دغدغه خاطر، زندگي كنند و اين ميراث پرارج را پاسدار باشند. |
|
ماهنامه هنر و مردم بهمن سال 1329 اداره كل هنرهاي زيباي كشور در وزارت فرهنگ تشكيل يافت. يكي از ادارات تابعه اين اداره كل، اداره روابط بين الملل و انتشارات، با هدف شناساندن فرهنگ و تمدن و هنرمندان كشور، در آبان ماه ســـال 1341 اقــــدام به چــاپ نشريه اي ماهانه با موضوعات هـنري، فرهنگي و ادبي به نام «هنر و مردم» بــه مدير مسئولي آقاي دكتر خدابنده لو و سردبيري آقاي عنايت الله خجسته بـه قيمت 6 ريال نمود. محل دفتر نشريه ابتدا در تهران، خيابان دانشكده، شماره 76 بود و در دي ماه 1341 به تهران، خيابان حقوقي، شماره 182 منتقل گرديد. آذر ماه 1343 اداره روابط بين الملل و انتشارات به اداره كل روابط فرهنگي وزارت فرهنگ و هنر تغيير نام داد و از شماره 133 (آبان ماه 1352)، آقاي بيژن سمندر به عنوان سردبير نشريه تعيين و از شماره 168 (مهر ماه 1355)، سردبير آن هيئت تحريريه گرديد. آخرين شماره اين نشريه (شماره 193) مربوط به آبان و آذر سال 1357است. وجود عبارت «هنر برتر از گوهر آمد پديد» بر روي جلد تمامي شماره هاي نشريه، حاكي از قدر و ارزش هنر و جايگاه آن در ميان ايرانيان است. شماره اول اين نشريه در 24 صفحه در چاپخانه سازمان سمعي و بصري هنرهاي زيباي كشور چاپ و نشر گرديده و سر مقاله شماره اول آن با عــنوان «سخني با شـما دربــاره مجله اي بـه نام هنر و مردم» بود كه با اين عبارات آغاز گرديده: «هيئت تحريريه مجله هنر و مردم افتخار دارند كه نخستين ثمره زحمات خود را بدين وسيله تقديم خوانندگان عزيز مي نمايند. كمال كوشش ما همواره بر اين بوده و خواهد بود كه بين شما از يكسو و هنر و هنرمند از سوي ديگر تفاهم بوجود آوريم و ....» اولين مقاله از شماره اول اين نشريه با عنوان «غياث نقش بند، نقاشي توانا، شـاعري خــوش قريحه و بافنده اي چيره دست» به قلم يحيي ذكاء به رشته تحرير در آمد و آخرين مقاله از اين نشريه كه در شــماره 193 بــه چاپ رسيده است، نوشته مهدي پرتوي آملي و تحت عنوان «در ريشه هاي تاريخي امثال و حكم» مي باشد. اين نشريه با هدف بالا بردن سطح هنري كشور و آشكار ساختن زواياي تازه اي از روح بزرگ و قريحه و ذوق سرشار ايراني، مستحكم ساختن قوميت و مليت اصيل ايراني، آشنا سازي افراد با هنرهاي زيباي كشور و نيز حمايت از هنرمندان و هنر ملي ايران چاپ و منتشر مي گرديد. |
|
|
|
ديدگاه هاي خوانندگان درباره اين مقاله: | 0 ديدگاه واپسين از 0 ديدگاه |
تاكنون ديدگاهي دريافت نشده است. |
|
هنگام چاپ: 1/23/2011 9:55:45 PM | امتياز: 3.86 از 5 در 22 راي | شمار بازديد: 29002 | شمار ديدگاه: 0 |
|
|