غیاث نقشبند، چهره جاویدان هنر |
|
چکیده: توضیحی راجع به بافندگی در دوره صفوی و توجه شاهان صفوی به خصوص شاه عباس اول به این صنعت و برشمردن خصوصیات و انواع پارچه های نفیس آن دوران. همچنین بحث راجع به چهره تابناک این صنعت خواجه غیاث الدین علی نقش بند یزدی و شرح زندگانی، اجداد، فرزندان، شخصیت هنری، هنر ها، قابلیت ها، تخصص ها و ابتکارات او. ذکر دوره هایی از زندگی وی همچون راهیابی به دربار، مدیریت بر کارخانه های سلطنتی، بازگشت او به یزد و پوییدن طریق زهد در اواخر عمر. توضیح زندگی خانوادگی و فرزندان و خویشان او و آوردن اشعاری اثر طبع غیاث نقشبند و شرح رونق نساجی در یزد در زمان او. واژگان کلیدی: خواجه غیاث الدین علی نقش بند یزدی، شاه عباس اول یا بزرگ، مولانا کمال خطاط، عصار، صفویه، صفوی، بافندگی، پارچه بافی، شعربافی، نقشبندی، پارچه، زربفت، زری، مخمل، ابریشمی، چندتابی، افضل، اکمل، رفیع، معز، معز الدین، ابن غیاث، اصغر، ابوالفضل، زکیا، خواجه سیف الدین محمد نقش بند، میرزا محمد مفیدا، معینا محمدای حکیم، کاشان، کرمان، اصفهان، باغچه دارالشفا صاحبی، یزد. |
|
مجله: هنر و مردم دوره چاپ: از 1341 تا 1357 مدیر مسئول: خدابنده لو سردبیر: عنایت الله خجسته، بیژن سمندر، هیئت تحریریه ناشر: اداره روابط بین الملل و انتشارات اداره کل هنر های زیبا، اداره کل روابط فرهنگی وزارت فرهنگ و هنر دوره: 1 شماره: 1، آبان 1341 ه.ش. نویسنده: یحیی ذکاء |
|
یحیی ذکا یحیی ذکاء در سال 1302 در تبریز به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه رشدیه تبریز و ترغیب تهران گذراند و دوره اول متوسطه را در دبیرستان های تمدن تهران و پهلوی قزوین فرا گرفت. این شهر به شهر شدن ها به خاطر شغل پدرش بود و پس از انتقال مجدد خانواده او به تهران، دوره دوم متوسطه را در حدود سال 1320 در دبیرستان فیروز بهرام در تهران و در رشته ادبی خواند و از محضر استادان برجسته ای چون ذبیح الله صفا، پرویز ناتل خانلری، محمد حسین مشایخ فریدنی و محمد جواد تربتی بهره ها برد. او در همین سال ها دوره ایرانشناسی را نیز که به همت ابراهیم پور داوود و محمد معین در تالار همان مدرسه برگزار می شد، گذراند. همچنین او طی سال های دهه 1320، دوره تخصصی رشته کتابداری را که در محل باشگاه دانشگاه تهران تشکیل می شد، گذراند. او سپس به دانشگاه رفت و در سال 1333 از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در رشته باستان شناسی با رتبه اول فارغ التحصیل شد. او و هم دوره ای هایش از نخستین فارغ التحصیلان این رشته بودند. استاد یحیی ذکاء از سال 1330 برای چند سال در دبیرستان اندیشه به تدریس پرداخت و در 1335 به استخدام دولت درآمد و بیش از یک سال در کتابخانه دانشکده حقوق به کتابداری پرداخت. سپس به اداره هنر های زیبای کشور که بعد ها وزارت فرهنگ و هنر شد، رفت و در طول ادامه سال های کار دولتی به این پست ها دست یافت: کارمند، کفالت اداره موزه ها و فرهنگ عامه در سال 1335، ریاست موزه هنر های تزیینی در سال 1337، معاونت کل موزه ها و فرهنگ عامه در سال 1340، ریاست موزه مردم شناسی در سال 1341، ریاست انتشارات ادارات کل باستان شناسی و فرهنگ عامه و موزه ها و حفظ بنا های تاریخی در سال 1345، ریاست کتابخانه ملی در سال 1347 و مشاورت وزیر فرهنگ و هنر از سال 1349 تا 1357. وی پس از فارغ شدن از کار های دولتی تا پایان عمر به تحقیق و پژوهش و تالیف مشغول بود و با عنوان کارشناس برجسته موزه هنر های معاصر و مشاور عالی دایرة المعارف بزرگ اسلامی به خدمات فرهنگی خود به ایران ادامه داد. وی در 28 دی ماه سال 1379 درگذشت. در مراسم بزرگداشت وی، خانه قدیمی و بازسازی شده لاله ای ها در تبریز به نام دفتر پژوهش های تاریخی و فرهنگی یحیی ذکاء نامگذاری شد و کتابخانه وی برای استفاده عموم در این خانه قرار داده شد. کتاب ها و مقالات متعددی از استاد یحیی ذکا به چاپ رسیده است که نام پاره ای از آنها بدین قرار است: کتاب هنر کاغذ بری در ایران، کتاب تاریخ عکاسی و عکاسان پیشگام در ایران، تاریخچه تحولات و تغییرات درفش و علامت دولت در دوره قاجاریه، موزه های ایران با همکاری محمد حسن سمسار، تاریخچه ارگ سلطنتی تهران و راهنمای کاخ گلستان، لباس زنان ایرانی از سده سیزدهم هجری تا امروز، نگاهی به نگارگری ایران در سده دهم، تاریخ ارتش ایران، نوروز و بنیاد های نجومی آن در همبستگی با تخت جمشید، زمین لرزه های تبریز، کولی و زندگی او و .... |
|
|
1- پیش گفتار ۩
بافتن پارچه های زری که هم اکنون با حمایت «هنر های زیبا» در کشور، طریق کمال می پیماید و کارگاه های این موسسه، همه روزه نمونه های بسیار نفیس و جالبی از آن را تهیه و ارایه می نماید، در وطن ما سوابقی قدیم و طولانی دارد. نقوش دلنشین بافته های زری، ثمره ذوق، رنج و پشتکار ده ها هنرمند سرشناس و حتی گمنام ایرانی است که غیاث نقشبند از برجسته ترین و مشهور ترین آنان به شمار می رود. غیاث، هنرمندی شایسته بود که با تمام جان به هنر خویش عشق می ورزید و چنان در نقاشی بر روی مقوا برای تهیه نقوش پارچه مهارت داشت که او را غیاث نقش بند می نامیدند.
در سطور زیر، شما با هنرمندی آشنا خواهید شد که نه تنها خود در بلند آوازه ساختن نام زری بافی میهن ما سهم عظیم داشت، بلکه خانواده او نیز سالیان دراز، خدمتگزار جامعه هنری ایران بوده اند.
|
پارچه مخمل یزدی بافته شده در قرن 11 در یزد؛ این تابلوی نقاشی که توسط هنرمندی مخملباف بافته شده با نقوش مرد های ایستاده و نشسته و نقش گل و گیاه و پرنده تزیین گردیده است؛ امروزه مردم ایران و یزد به دنبال پارچه های خارجی هستند ولی چند صد سال پیش پادشاهان ممالک دیگر آرزوی داشتن پارچه و لباس های یزدی را داشتند. مجموعه پوپ - Pope collection
2- نساجی در زمان صفویه ۩
دوره «صفوی»، عصر طلایی هنر بافندگی در ایران است (1) ۞؛ و پارچه بافی این زمان همچون بافتن قالی و قالیچه، نمونه ای است از صبر و حوصله و استادی بافندگان آن. پارچه هایی که در آن دوره در کارگاه های «یزد»، «کرمان»، «کاشان» و «اصفهان» بافته می شد، سه نوع بود: پارچه های ابریشمی، زربفت یا زری (2) ۞ و مخمل های ابریشمی. این نوع پارچه ها معمولاً برای جامه های شاهزادگان و پرده و روپوش به کار برده می شد و به علت زیبایی و ارزشی که داشت، اغلب از طرف پادشاهان صفوی به عنوان هدیه و خلعت برای بزرگان کشور و پادشاهان سایر کشور ها نیز فرستاده می شد.
تزیینات و نقوش این پارچه ها بیشتر عبارت بود از: اشکال انسانی و تصاویر حیوانات و پرندگان و گل و گیاه و گاه مناظری از داستان های رزمی و بزمی ایران با تصاویر شاهزادگان در حال شکار و نشاط. چون بافتن اینگونه مناظر به علت طرح های پیچیده و رنگ های گوناگون، محتاج به تغییر و تبدیل بیشمار دوک و شانه در دستگاه بافت می باشد، از اینرو مستلزم مهارت خاصی بود.
در زمان «شاه عباس بزرگ» (3) ۞ به علت حمایتی که از هنر بافندگی می نمود، بافت پارچه های زربفت گرانبها توسعه یافت و مردم به علت آرامش و ثروتی که به دست آورده بودند، رغبت زیادی به پوشیدن پارچه های ابریشمی زربفت از خود نشان می دادند. شاه عباس بزرگ علاوه بر کارگاه های بافندگی ای که در یزد و کاشان بود، در اصفهان نیز کارگاه های زری بافی و مخمل بافی تاسیس کرد و استادان ماهری را برای تهیه پارچه های گرانبها به اصفهان دعوت کرد.
پارچه های دوره شاه عباس که نمونه هایی از آن خوشبختانه موجود است، خصوصیات بافندگی عصر او را به خوبی نشان می دهد و این خصوصیت عبارت است از رنگ های تیره و نقش صور و اشکال اشخاص و گیاهان به صورت طبیعی و حقیقی.
تشویق و حمایت های شاه عباس از هنر بافندگی باعث گردید که هنرمندان بزرگی در این رشته به وجود آیند و بافت پارچه های زری و مخمل را تا حد هنر نقاشی و دیگر هنر ها بالا ببرند. بنابراین عجیب نیست که مخمل و زری های زمان شاه عباس، عالی ترین و زیبا ترین پارچه هایی است که تاکنون در ایران بافته شده است.
|
دو تصویر سیاه و سفید از دو تکه پارچه ابریشم زری عمل استاد غیاث الدین علی نقشبند یزدی، بافته شده در قرن 10 که با تکنیک ابتکاری چندتابی که توسط خود استاد ابداع شده بود بافته شده است. پارچه راست: این پارچه با طرح های بازو بند بافته شده که درون آنها به طور قرینه با نقوش پلنگ و حمله شیر بر سیمرغ پر شده است. پارچه چپ: این پارچه با موضوع لیلی و مجنون طراحی شده است.
3- خواجه غیاث الدین علی نقشبند یزدی ۩
3-1- زندگی هنری ۩
یکی از برجسته ترین استادان این فن ظریف، «خواجه غیاث الدین علی نقشبند یزدی» است که از سیما های مشخص هنر بافندگی در ایران به شمار می رود. خواجه غیاث معاصر شاه عباس بزرگ و از نواده های «مولانا کمال خطاط» مشهور به «عصار» که از خوشنویسان معروف عهد خود به شمار می رفته بوده و می توان گفت غیاث، ذوق هنری خود را از او به ارث برده است.
در «مجمع الخواص» و «تذکره نصر آبادی» و «تذکره آتشکده آذر» و «تاریخ یزد» نوشته «احمد طاهری» و چند منبع دیگر، شرح حال مختصری از غیاث نقشبند آمده است ولی مشروح ترین ترجمه حال او را در «جامع مفیدی» (4) ۞ که در تاریخ یزد است می توان یافت. از آنچه «محمد مفید بافقی» در شرح حال این هنرمند در کتاب اخیر می نویسد چنین بر می آید که غیاث در اوایل جوانی به دربار شاه عباس راه یافته بود و در همانجا به خوشی و نشاط تمام، روزگار می گذرانیده است.
خواجه غیاث علاوه بر مهارت در فن زری بافی و مخمل بافی و نقاشی و نقشبندی آنها (5) ۞ "به فصاحت بیان و طلاقت (6) ۞ لسان و حدت (7) ۞ فهم و لطافت طبع، موصوف و در تحصیل کمالات و تکمیل اسباب بزرگی و سعادت از سایر ابناء روزگار، معروف و ممتاز بود." مولف جامع مفیدی می نویسد: "خواجه غیاث الدین علی در فن نقشبندی، عدیل (8) ۞ و نظیر نداشت و پیوسته به قلم اندیشه، امور غریبه و صور عجیبه بر صحایف روزگار می نگاشت و اقمشه نفیسه به اتمام می رسانید و در آن کار به مرتبه ای بلند آوازه گشت که پادشاهان عالی شأن و نافذ «هند» و «ترک» و «روم»، تحف و هدایا به جهت او ارسال فرموده، اقمشه ای که در کارخانه طبیعت او به اتمام رسیده بود، طلب می نمودند."
«صادقی بیک افشار» در مجمع الخواص، نامی از خواجه غیاث نقشبند برده، او را اهل «شیراز» و از اولاد «سعدی» معرفی می نماید و می نویسد: "هنر های زیاد دارد. اولاً در فن نقشبندی و شعربافی (9) ۞ می توان نادر دوران و فرید (10) ۞ زمانش خواند. شاهان و شاهزادگان «ایران» و «توران»، کالای اختراعش را طالب اند. در چابکی و نیرومندی و کمانگیری نظیر ندارد و با اینحال کم آزار و مهربان است. حقیر (11) ۞ بعد از شکست «استر آباد» در یزد به خدمتشان رسیدم . علاوه بر همدمی به شرف هم خانگی شان هم نایل شدم. اگر یک روز مهمان نمی داشتند، آنروز طعام و شراب برایشان گوارا نمی شد. .... همه گونه شعر می گوید و چنان بدیهه گو است که صد بیت مسلسل می گوید و شنونده نمی فهمد که بالبدیهه گفته است. متجهد و شب زنده دار است."
|
نقاشی آبرنگی بر سقف کاخ چهلستون اصفهان نمایش دهنده مهمانی یا بزم شاه عباس اول برای ولی محمد خان -پادشاه ترکستان- یا خان ازبک؛ لباس زربافت فاخر شاه عباس که حتی با لباس شاهان دیگر ممالک نیز قابل مقایسه نیست بافته هنرمند گرانسنگ غیاث الدین علی نقش بند یزدی است؛ پارچه ها و لباس های بافته کارگاه های استاد غیاث را شاه عباس به عنوان تحفه به سران دیگر ممالک می داد یا برای آنان می فرستاد. |
خواجه غیاث بر اثر توجه پادشاه صفوی و بزرگان کشور، عزت فراوان یافته و زندگی پر جلال و شکوهی داشت. چنانچه محمد مفید بافقی می نویسد: "اسباب تجمل و نفایس از چینی و کتب و املاک و رقبات او به حدی رسید که محاسب (12) ۞ هم از حساب آن به عجز، اعتراف دارد." و باز می نویسد: "... و جناب خواجه غیاث الدین علی همواره مقبول سلاطین و متبوع خوانین نافذ فرمان می بود و در زمان جهانبانی خاقان گیتی ستان، شاه عباس ماضی، منظور نظر کیمیا اثر آن حضرت گشته و از سایر مقربان درگاه و مصاحبان بارگاه فلک اشتباه به مزید قرب و منزلت، امتیاز یافت و به مجالست مجلس اعلی، سر افتخار به اوج مباهات می افراخت."
خواجه غیاث الدین علاوه بر هنر نقاشی و بافندگی در شاعری نیز دست داشته است چنانکه در جامع مفیدی نوشته شده: "پیوسته ابیات ظرافت آمیز و اشعار مزاح انگیز بر لوح بیان می نگاشت و مطالب خود را نظم نموده، به خدمت پادشاه سرافراز عرض می نمود. چنانچه در باب طلب مواجب در این رباعی درج نموده:
|
| ................................................ای از تو فروغ چشم خونبار مرا ................................................ای عقده گشای ملک ایران کهن (13) ۞ ................................................................................................ | ............................ 1 .................................. 2 .................................................. | ................................................بگشا به نگاهی گره کار مرا ................................................امسال بده مواجب پار مرا ................................................................................................ | |
|
مشهور است که زربفت مشجری تمام کرده بود که صورت خرسی نقش شده بود؛ به خدمت خاقان گیتی ستان برد؛ «ابو قرداش» (14) ۞ که در کمال شوخی بوده بعد از مشاهده زربفت، تعریف خرسی را که بافته شده می کند. خواجه غیاث در بدیهه می سراید:
|
| ...............................................خواجه در خرس، میش (15) ۞ می بیند .............................................................................................. | ............................ 3 .................................................. | ...............................................هر کسی نقش خویش می بیند .............................................................................................. | |
|
وقتی زربفتی تمام کرده در حاشیه آن این رباعی را که زاده طبع اوست نقش نموده:
|
| ..................................................ای شاه سپهر قدر خورشید لقا ..................................................این تحفه به نزد چون تویی عیب منست .................................................................................................... | ............................ 4 .................................. 5 .................................................. | ..................................................خواهم ز بقا به قد عمر تو قبا ..................................................خواهم که بپوشی ز کرم عیب مرا .................................................................................................... | |
|
شاه در جواب فرمود: `چشم، می پوشم.`"
|
پارچه زری برای روپوش قبر با طرح محرابی کتیبه دار، اثر ذوق خواجه غیاث الدین علی نقشبند یزدی، بافته شده به سال 1000 ه.ق. برابر با 971 ه.ش. برابر با آخر قرن 10؛ در حاشیه این پارچه صلوات بر چهارده معصوم به خط ثلث بافته شده است؛ در ترنج بالای طرح کلمه الله آمده که درون حروف این کلمه مقدس سوره فاتحه و اسم بافنده به صورت عمل غیاث بافته شده است؛ طول این تابلو پارچه 235 سانتی متر است. موزه ملی ایران
خواجه غیاث در اصفهان کارخانه زری بافی و مخمل بافی سلطنتی را اداره کرده، علاوه بر نقشبندی، خود در بافت پارچه ها نیز شرکت می کرده است. شیوه طراحی و نقشبندی غیاث الدین از طرح های قرن دهم یعنی دوره اول سلطنت صفویان اقتباس شده است و خود او موجد دو ابتکار فنی بافت پارچه های «چند تابی» و «مخمل» بوده است.
چندتابی، پارچه ای است که در آن دو یا چند پارچه ساده را چنان در هم می بافند که گویی هر یک مستقل است، اما به طوری با هم جور شده اند که طرح گل و بته را برجسته و روشن جلوه می دهند و این طرز پارچه بافی برای بافت و نمایش دشوار ترین و پیچیده ترین طرح ها و تصاویر به کار می رود. خواجه غیاث با در آمیختن سه پارچه به رنگ های سبز و سرخ و سفید، قاب هایی ایجاد کرده که در آنها نه تنها گل های ظریف و پرندگان و جانوران طبیعی، بلکه نقش شاهزاده جوانی را در حال استراحت در باغ نشان داده است. به گواهی آثار بازمانده، غیاث در ایجاد طرح های گوناگون و نقل آنها بر روی پارچه، مهارتی بسزا داشته و در این رشته در ایران بی نظیر بوده و کسی به پای او نرسیده است.
گویا داستان عاشقانه «لیلی و مجنون»، این استاد را که در عین حال، شاعر و بافنده و طراح بوده، سخت مجذوب خود ساخته بوده است؛ زیرا بر روی پارچه اطلسی که رقم (16) ۞ این استاد را دارد، لیلی را در حالی که در کجاوه ای بر روی شتر از بیابانی می گذرد و مجنون با تنی لاغر در کناری نشسته و با جانوران الفت گرفته را با لطف خاصی نشان داده است. گرچه فراوانی گل و بوته ها در اطراف این طرح، مانع از جلوه صورت انسان ها است و این با غرض اصلی بافنده که زینت پارچه بوده است مغایرت ندارد (17) ۞، ولی همین طرح و نقش کوچک، آنچنان لطف و زیبایی طبیعی دارد که بار ها موضوع اصلی طراحی قرار گرفته است.
مخمل هایی که بر روی آنها نقش انسان بافته شده نیز به همین سبک است و هرچند تنها دو قطعه از این مخمل ها دارای رقم غیاث می باشند ولی از روی شیوه کار، همه را می توان از او دانست. امروز، بیش از هشت قطعه از بافته های غیاث که دارای رقم او است در دست نیست و در آن میان، دو پارچه ابریشمی و دو مخمل دیده می شود.
خواجه غیاث پس از مدت ها زندگی در شهر اصفهان و اداره کارخانه های زری بافی شاه عباس بزرگ به زادبوم خود، یزد، مراجعت کرده و به قول مولف جامع مفیدی: "به جهت سکنی در دار فنا در «باغچه دار الشفای صاحبی» عمارات عالی در غایت تکلف و صفا به اتمام رسانید و ... در ایام زندگانی در آنجا ماوی داشت." (18) ۞
خواجه غیاث پس از سپری شدن روزگار جوانی به قول صاحب جامع مفیدی: "توفیقات ازلی شامل حال او شده، زبان به اداء `توبوا الی الله` گویا ساخته، عن صمیم القلب از جمیع مناهی توبه نمود." و چنین پیداست که خواجه در اواخر عمر خود به زهد و انزوا گراییده و به سرودن اشعاری که اندکی بوی تصوف از آنها استشمام می شود، پرداخته است و گویا در این زمان، سن او بین شصت و هفتاد بوده و این معنی را از رباعی زیر که از اوست می توان استنباط کرد:
|
| .........................................افسوس که رفت حاصل عمر به باد .........................................ای پیر خرف مگر نمی آری یاد .................................................................................. | ........................................... 6 ...................................................... 7 ........................................................................... | .........................................فریاد ز ایام جوانی فریاد .........................................سودا به میان شصت و هفتاد افتاد .................................................................................. | |
|
یک رباعی گله آمیز نیز از خواجه غیاث در دست است که در آن به یزدی بودن و هنر و سخندانی خود اشاره کرده است؛ ولی مضمون و مفهوم آن با آسایش و عزتی که خواجه در زندگانی داشته، مغایرت دارد:
|
| .............................................بیچاره کسی که شهر یزدش وطن است .............................................زین هر دو بتر کسی که اهل سخن است .......................................................................................... | ......................... 8 .............................. 9 ............................................. | .............................................بیچاره تر آنکه نقشبندیش فن است .............................................ناچار کسی که هر سه دارد چو من است .......................................................................................... | |
|
3-2- زندگی خانوادگی ۩
خواجه غیاث الدین دو بار زناشویی کرده و از او شش فرزند به جای ماند که خود او نام آنها را در این قطعه آورده است:
|
| ..................................................ای سرو سرور خردمندان ..................................................من که در یزد، رشک ایرانم ..................................................بر سر صد هزار گونه عطا ..................................................«افضل» و «اکمل» و «رفیع» و «معز» ..................................................«اصغر» است و «ابو الفضایل» خرد ..................................................از کرم ای کریم عقده گشا ..................................................همه را در هنر گرامی کن .................................................................................................... | ............................ 10 .................................. 11 .................................. 12 .................................. 13 .................................. 14 .................................. 15 .................................. 16 .................................................. | ..................................................بشنو حال ما و فرزندان ..................................................در هنر، برگزیده، یزدانم ..................................................شش درم داده از دو درج خدا (19) ۞ ..................................................که نبینم زوالشان هرگز ..................................................صاف در سیرت و به صورت درد (20) ۞ ..................................................صانع بی شریک ارض و سما ..................................................در کمالات و فضل نامی کن .................................................................................................... | |
|
بعضی از فرزندان غیاث نیز مانند خود او هنرمند بوده و به نقشبندی و بافت پارچه های گرانبها روزگار می گذرانیده اند؛ ولی از آن میان فقط نام و رقم یک از پسران او یعنی «معز الدین» به صورت «معز» و «ابن غیاث» بر روی پارچه ها باقی مانده است.
|
نقاشی آبرنگ از کوچه مسجد جامع یزد در قدیم؛ آنگونه که می گویند سر همین کوچه در سمت شمالی یا راست تصویر کارگاه شعربافی خواجه غیاث و آنگونه که استاد پیرنیا گفته اند در سمت جنوبی یا چپ این کوچه خانه او بوده است. کوروش اصلانی
از قراین و امارات (21) ۞ پیداست که بیشتر افراد خانواده و فرزندان و نواده های او مردمی هنرمند و محترم بوده اند. ازجمله از خویشان نزدیک او «خواجه سیف الدین محمد نقشبند» است که مردی سرشناس بوده و به نقشبندی می پرداخته است و دیگر «زکیا» عم زاده (22) ۞ سیف الدین مزبور که یکی از تذکره ها درباره اش می نویسد: "از نواده های خواجه غیاث نقشبند است. اصل او یزد است اما در اصفهان می بوده و طبعش در نظم خالی از لطف نبود و در نقشبندی هم دستی عظیم داشت و در اصفهان فوت شد."
مولف جامع مفیدی می نویسد: "در حین تحریر این مقاله که دو سنین از سنه ثمانین و الف هجریه (23) ۞ هجرت نموده، از نبایر و اقوام آن جناب جمعی در بلده جنت صفات یزد در کمال عزت، روزگار می گذرانند و اشرف و افضل ایشان، حکمت پناه، جالینوس زمان «میرزا محمد مفیدا» ولد مرحمت پناه «معینا محمدای حکیم» است که به صفت زهد و طاعت و حسن خلق و عبادت آراسته و در معالجه مرضی (24) ۞ و ازاله (25) ۞ علل (26) ۞ برایا، آثار نفس مسیحا ظاهر می گرداند."
4- نساجی در یزد ۩
یزد در آن دوره بر اثر وجود خواجه غیاث الدین نقشبند و فرزندان و نواده های هنرمند او، مرکز مهم نساجی ایران شده بود و همکاری نقاشان و نساجان، موجب پیدایش پارچه هایی گردیده بود که در فن بافندگی، شاهکاری به شمار می روند؛ و شهرت بافندگان و نقشبندان یزد به جایی رسیده بود که از آنها برای کار در دستگاه های نساجی هند دعوت به عمل می آمد و از هنر و مهارت آنها در پیشرفت این صنعت در آن کشور استفاده می شد. |
|
ماهنامه هنر و مردم بهمن سال 1329 اداره کل هنرهای زیبای کشور در وزارت فرهنگ تشکیل یافت. یکی از ادارات تابعه این اداره کل، اداره روابط بین الملل و انتشارات، با هدف شناساندن فرهنگ و تمدن و هنرمندان کشور، در آبان ماه ســـال 1341 اقــــدام به چــاپ نشریه ای ماهانه با موضوعات هـنری، فرهنگی و ادبی به نام «هنر و مردم» بــه مدیر مسئولی آقای دکتر خدابنده لو و سردبیری آقای عنایت الله خجسته بـه قیمت 6 ریال نمود. محل دفتر نشریه ابتدا در تهران، خیابان دانشکده، شماره 76 بود و در دی ماه 1341 به تهران، خیابان حقوقی، شماره 182 منتقل گردید. آذر ماه 1343 اداره روابط بین الملل و انتشارات به اداره کل روابط فرهنگی وزارت فرهنگ و هنر تغییر نام داد و از شماره 133 (آبان ماه 1352)، آقای بیژن سمندر به عنوان سردبیر نشریه تعیین و از شماره 168 (مهر ماه 1355)، سردبیر آن هیئت تحریریه گردید. آخرین شماره این نشریه (شماره 193) مربوط به آبان و آذر سال 1357است. وجود عبارت «هنر برتر از گوهر آمد پدید» بر روی جلد تمامی شماره های نشریه، حاکی از قدر و ارزش هنر و جایگاه آن در میان ایرانیان است. شماره اول این نشریه در 24 صفحه در چاپخانه سازمان سمعی و بصری هنرهای زیبای کشور چاپ و نشر گردیده و سر مقاله شماره اول آن با عــنوان «سخنی با شـما دربــاره مجله ای بـه نام هنر و مردم» بود که با این عبارات آغاز گردیده: «هیئت تحریریه مجله هنر و مردم افتخار دارند که نخستین ثمره زحمات خود را بدین وسیله تقدیم خوانندگان عزیز می نمایند. کمال کوشش ما همواره بر این بوده و خواهد بود که بین شما از یکسو و هنر و هنرمند از سوی دیگر تفاهم بوجود آوریم و ....» اولین مقاله از شماره اول این نشریه با عنوان «غیاث نقش بند، نقاشی توانا، شـاعری خــوش قریحه و بافنده ای چیره دست» به قلم یحیی ذکاء به رشته تحریر در آمد و آخرین مقاله از این نشریه که در شــماره 193 بــه چاپ رسیده است، نوشته مهدی پرتوی آملی و تحت عنوان «در ریشه های تاریخی امثال و حکم» می باشد. این نشریه با هدف بالا بردن سطح هنری کشور و آشکار ساختن زوایای تازه ای از روح بزرگ و قریحه و ذوق سرشار ایرانی، مستحکم ساختن قومیت و ملیت اصیل ایرانی، آشنا سازی افراد با هنرهای زیبای کشور و نیز حمایت از هنرمندان و هنر ملی ایران چاپ و منتشر می گردید. |
|
|
|
دیدگاه های خوانندگان درباره این مقاله: | 2 دیدگاه واپسین از 2 دیدگاه |
کاظم نقش بند(یزدی | kazem...@yahoo.com |
سلام.با نشانه هایی که از کودکی بیاد دارم ایشان جد بزرگ این حقیر میباشد.اما بین ایشان وجد سوم من فاصله ای وجود دارد که ممنون میشوم کمک بفرمایید پیدا کنم.با تشکر. کاظم نقش بند فرزند علی اصغر فرزند حسین فرزند شیخعلی.که شیخعلی در حرم حضرت امیر (ع)دفن هستند 2/14/2011 5:53:35 PM
کاظم نقش بند | kazem...@yahoo.com |
سلام.دردیدگاه قبلی ازعزیزان تقاضایی داشتم که ضمن تکرارآن اجازه میخواهم خودرابیشترمعرفی نمایم .تحصیلات ابتدایی دبستان ملی اسلام بامدیریت مرحوم آقارضاپوستفروش.سیکل اول دبیرستان رکنیه وسیکل دوم رشته ریاضی دبیرستان ایرانشهروفارغ التحصیل رشته اقتصاددانشگاه ملی ایران(شهید بهشتی)دربهمن 49 .شایدعزیزان شجره شناس بتوانندکمک نمایند.اجرکم عندالله 7/30/2013 10:58:32 AM |
|
هنگام چاپ: 8/1/2009 2:16:42 AM | امتیاز: 3.92 از 5 در 25 رای | شمار بازدید: 52757 | شمار دیدگاه: 2 |
|
|