2- تفسير شعر ۩
◊ اقده: اين قدر، اين اندازه، اين همه. ◊ چلفته: 1- چلمن، درهم، كلاف سردرگم؛ 2- آشيانه پرندگان. ◊ بشن: اندام، اطراف، در مورد قد و بالاي انسان و ارتفاع درخت و ديوار به كار مي رود. ◊ مل: گردن.
اين قدر اين گيسوان در هم و كلاف شده را به دست باد نده تا در حركت باشند. بگذار و اجازه بده كه اين گيسوانت اطراف و روي گردنت آرام و بي حركت قرار گيرند.
◊ زنجيل: زنجير ◊ اقه: اين قدر، اين اندازه، اين همه.
اين قدر زنجير به سر اين بي پدري كه امشب رقيب من شده است، خواهم زد تا پس افتد و از حال برود.
◊ نملم: نمي گذارم، مخفف نمي هلم از فعل هشتن. ◊ گل: به، با، قاطي؛ مانند: گل هم بازي مي كنند، چيزي را گل چيزي كردن. ◊ ديه: ديگر.
عزيزم! به هيچ كس اجازه نمي دهم كه اسير تو و يا خاطر خواهت شود. هر چيز ديگري از هر كس شنيدي و اظهار علاقه و ارادت هاي ديگران همه دروغ است.
◊ ترناسك و ترناس: همزاد بلبل، سسك؛ براي توصيف افراد لاغر و كم و كوچك جلوه دادن نير به كار مي رود.
او مانند بچه لاغر و نزار پيش تو چنان صحبت مي كند كه تو گمان مي كني او آدم حسابي و سخنانش درست است.
◊ خشم شد: خوشم آمد، خوشحال شدم، كيف كردم. ◊ بساط: كنايه از آلت تناسلي است. ◊ در و بس:كنايه ار قفل و كلون و عامل به هم بستن در است. ◊ چفت: چفت، كلون.
ديشب كه به او محلي نگذاشتي و تحويلش نگرفتي خيلي برايم خوشايند بود. او هم فهميد كه با آدم نپخته و خامي طرف نيست.
◊ شملق: (=شمع لق)، نا استوار، كج و كوله. ◊ شخ شل: به افرادي اطلاق مي شود كه در راه رفتن تعادل ندارند. ◊ سف: سفت، محكم، استوار.
اين انسان كج و كوله كه حتي درست راه نمي رود با اين كار هايش خودش را مسخره كرده است. تو هم در مقابلش سخت بگير تا حساب كار دستش آيد.
◊ برگاه: محل ورود آب به كرت. ◊ برگاه را آب بردن: كنايه از مهارگسيختگي است.
امروز شاعر با گفتن چنين شعري حد و مرز شعر را شكسته است. بدان كه شعرش سراسر فقط با جورچيني قوافي ايجاد شده است.
◊ جف: جفت. ◊ ايچون: اين چنين.
جلالي! هرچند كه جفت و جور كردن كلمات براي ايجاد شعر مد شده است؛ اما ديگر هيچ كس مانند تو اين طوري و به اين حد با قافيه جور كردن شعر نگفته بود. |